زندگی شما

 

زندگی شما می‌تواند به زیبایی رویاهایتان باشد تا شاید به سرنوشتی که به زندگیتان پیوند خورده هرگز تردید نکنید. فقط باید باور داشته باشید که می‌توانید با انجام کارهایی ساده آرزوهایتان را محقق کنید.

در زیر لیستی از کارهایی که می‌توانید برای داشتن یک زندگی شادتر انجام دهید، آورده شده است که پیشنهاد می شود سعی کنید هر روز آنها را به کار بگیرید و از لحظه لحظه ی زندگی خود لذت ببرید ...

. آب فراوان بنوشید.

. مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید.

. از سبزیجات بیشتر استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده.

. با این 3 تا E زندگی کنید: Energy (انرژی)، Enthusiasm (اشتیاق)، Empathy (همدلی).

. از ورزش کمک بگیرید.

. بیشتر بازی کنید.

. بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید.

. روزانه 10 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید.

. حداقل 7 ساعت بخوابید.



. هر روز 10 تا 30 دقیقه پیاده‌روی کنید و در حین پیاده‌روی، لبخند بزنید.

. زندگی خود را با هیچ شخصی مقایسه نکنید، شما نمی‌دانید که بین آنها چه می‌گذرد.

. افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید.

. بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.

. خیلی خود را جدی نگیرید.

. انرژی خود را صرف فضولی در امور دیگران نکنید.

. وقتی بیدار هستید بیشتر خیال‌پردازی کنید.

. حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید.

. گذشته را فراموش کنید. اشتباهات گذشته ی شریک زندگی خود را به او یادآور نشوید چرا که با این کار موجب از دست رفتن آرامش زمان حال خود می شوید.

. زندگی کوتاه‌تر از این است که از دیگران متنفر باشید، پس هیچگاه نسبت به دیگران تنفر نداشته باشید.

. با گذشته ی خود رفیق باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید.

. هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما.
. بدانید که زندگی به مدرسه‌ای می‌ماند که باید در آن چیزهایی بیاموزید. مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستند و به مانند کلاس جبر می‌باشند.

. بیشتر بخندید و لبخند بزنید.

. مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید. بهر حال زمانی هم مخالفت وجود دارد.
. گه گاهی به خانواده و اقوام خود زنگ بزنید.

. هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخشید.

. خطای هر کسی را به خاطر هر چیزی ببخشید.

. زمانی را با افراد بالای 70 سال و زیر 6 سال بگذرانید.

. در مورد اینکه دیگران راجع به شما چگونه فکر می‌کنند، افکارتان را آشفته نسازید.

. زمان بیماری شغل شما به کمک شما نمی‌آید، بلکه دوستانتان به شما مدد می‌رسانند، پس با آنها در ارتباط باشید.

. هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است. پس از گذز زمان غفلت نکنید.
. مهم نیست که چه احساسی دارید، باید به پا خیزید، لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنید.

. در بدبیاری ها امید داشته باشید که خوشوقتی ها هم در راهست.
. همین که صبح از خواب بیدار می‌شوید، باید از هستي تان انرژی بگیرید و از هستی بخشتان شاكر باشيد.

. بخش عمده ای از درون شما که همان ضمیر شماست شاد است، بنابراین به اینده لبخند بزنید.



 

 

شعری زیبا از مهرداد اوستا

 

وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم

کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم

مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم
چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم

چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم

بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم

نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم

جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی
چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم

به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم

وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟
 

 

قسمتی از اپرای موسی و شبان

 

خدا را می شناسم من  

خدا از هرچه پنداری جدا باشد

خدا هرگز نمی خواهد خدا باشد

نمی خواهد خدا بازیچه ی دست شما باشد

که او هرگز نمی خواهد چنین آیینه ی وحشت نما باشد

هراس از وی ندارم من

هراسی زین اندیشه ها در پی ندارم من

خدایا بیم از آن دارم

مبادا رهگذاری را بیازارم

نه جنگی با کسی دارم نه کس با من

بگو موسی بگو موسی پریشانتر تویی یا من؟

نه از افسانه می ترسم نه ازشیطان

نه از کفر و نه از ایمان

نه از دوزخ نه از حرمان

نه از فردا نه از مردن

نه از پیمانه می خوردن

خدا را می شناسم از شما بهتر

شما را از خدا بهتر

خدا را می شناسم من

 

برای قهرمانی استقلال صبر کنید

 

فابیو جان‌واریو در گفت‌وگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس، در خصوص آخرین شرایط تیم استقلال،وضعیت تیمش در لیگ برتر و مسائل مختلف صحبت هایی را انجام داد که در زیر می خوانید:

فارس: ظاهرا مصدوم شده ای؟

کمی از ناحیه زانو احساس درد می کنم اما اصلا به این مصدومیت نمی گویند. قرار است بعد از بازی امروز از فردا در کنار سایر بازیکنان تمرین کنم. دیروز هم خوب تمرین کردم و مشکلی ندارم.

فارس: پس برای بازی بعد مشکلی نداری؟

خوشبختانه هیچ مشکلی نیست.

فارس:از عملکرد استقلال در این هفته هایی که از لیگ گذشته راضی هستی؟

من هم مثل تمامی بازیکنان نمی توانم از نتایج بدست آمده ابراز رضایت کنم. ما تیم خوبی هستیم و بازیکنان بزرگی داریم. اسم باشگاه نشان می دهد که هوادارانش تنها از آنها فقط قهرمانی می خواهند.قبول دارم که خوب نتیجه نگرفته ایم اما هدفگذاری ما از ابتدا قهرمانی در لیگ بود و امیدوارم با آغاز دوباره بازی ها برای قهرمانی قدم برداریم.اما باید توضیحی بدهم.

فارس: بگو...

درست است که ما خوب نتیجه نگرفته ایم اما از هدفمان که دور نشده ایم.فصل طولانی خواهد بود و راه زیادی در پیش است. ما نمی خواهیم در میانه جدول رقابت کنیم و در این راه طولانی به صدر جدول می رسیم. برای قهرمانی یک موضوع خیلی مهم است و آن تمرکز است. ما نباید تمرکزمان را از دست بدهیم. بازیکنان بزرگ استقلال و حتی خودم باید توان بیشتری خرج کنیم و در این بین مربی بزرگی هم داریم که می تواند خیلی به ما کمک کند.

فارس: با این یارگیری توقع می رفت استقلال از هفته های ابتدایی صدرنشین باشد اما چرا این اتفاق نیفتاد؟

اگر دلیل این موضوع را می دانستم واقعا شرایط را تغییر می دادم.(می خندد). نظر من این است که تیم ما بازیکنان بزرگی جذب کرده و در بزرگ ترین تیم های دنیا وقتی چیدمان تیم ها عوض می شود زمان می برد تا بازیکنان با هم هماهنگ شوند. ما هم باید همین شرایط را تجربه کنیم و همه جوره هماهنگ شویم. من می توانم اسم تیم استقلال را تیم جدید بگذارم. شکل گیری تیم جدید با سرعت انجام نمی شوددرست مثل خیلی از باشگاه های حرفه ای دنیا.

هر چه زمان می گذرد بازیکنان بهتر می شوند و مربی هم بهتر می تواند از لحاظ تاکتیکی به تیم کمک کند. صبر و تحمل بهترین راهکار برای استقلال است و وقتی زمان گذشت می بینید که تیم خوبی خواهیم شد و فوتبالی زیبا به نمایش می گذاریم.

فارس: تو قبلا تجربه کار با قلعه نویی را داشتی. او چقدر نسبت به گذشته تغییر کرده است؟

او مربی بزرگی است و تجارب زیادی دارد.چه در سطح باشگاهی و چه ملی. مهمتر از همه این است که او توانایی بازیکنانش را خیلی خوب می شناسد.

فارس: اما می گویند سرمربی استقلال نسبت به گذشته خیلی تغییر کرده؟

اگر می خواهید در مورد قلعه نویی قضاوت کنید به کارنامه او نگاه کنید. او در هر جایی حضور داشته به میانه جدول نگاه نمی کند و همیشه برای قهرمانی می جنگد. او بهترین ها را می خواهد و روی موفقیتش تاکید دارد. یک جمله را می توانم در مورد قلعه نویی بگویم و این است؛ او راه قهرمانی را خوب بلد است.

فارس: یعنی با این مشخصات او تغییری نکرده؟

اصلا. این را قویا می گویم، من مدت ها با او کار کردم و با خصوصیات او آشنایی دارم. قلعه نویی هرگز نسبت به گذشته تغیری نکرده است. او هنوز هم قهرمانی می خواهد و با همان شخصیت چند سال پیش به دنبال قهرمانی است.

فارس: خیلی ها به استقلال کهکشانی می گویند. به خصوص در خط هافبک، نطر تو چیست؟

در هر تیمی باید همه نقاط قوی باشد تا در موردش نظر داد. در تیم ما هم نقاط ضعف و قوت وجود داشت چون ما یک تیم هستیم. اما خط هافبک ما خوب کار کرده است.

فارس: غیبت جباری چقدر در تیم شما تاثیر دارد؟ اگر او بود استقلال بهتر نتیجه نمی گرفت؟

جباری در این  چند سال تاثیر خود را نشان داده است. من باور دارم او بازیکن بزرگی است. جباری سالها در استقلال باری کرده و اگر به تیم برگردد خیلی به ما کمک می کند و مطمئنا نتایج خوبی می گیریم.

فارس: چرا  در استقلال اینقدر بازیکنان مصدوم می شوند؟

من نمی توانم به این سوال جواب بدهم چون دلیلش را نمی دانم. واقعا تاکید و دوباره تاکید می کنم که دلیلش را نمی دانم.

 

فارس: این آسیب دیدگی ها ربطی به تمرینات بدنسازی پیش از فصل ندارد؟

نه اینگونه نیست. فوتبال ورزشی درگیرانه است و هر لحظه ممکن است اتفاقی تلخ رخ دهد.مصدومیت جزو قانون نا نوشته فوتبال است.

فارس: کمی به عقب برگردیم و در مورد دربی 75 صحبت کنیم. این بازی را چطور دیدی؟

ما اصلا نباید از عملکردی که داشته باشیم راضی باشیم. می خواستیم خوب بازی کنیم. در آن روز اصلا نمایشی از فوتبال ندیدیم و من از بازی راضی نیستم.توان واقعی استقلال به نمایش گذاشته نشد و هواداران هم راضی نشدند اما یک درس بزرگ از آن بازی گرفتیم که به آینده نگاه کنیم و باید تلاشمان را بیشتر کنیم.

فارس: اما بعد از دربی سرمربی استقلال گفت با این عملکرد به قهرمانی استقلال امیدوارتر شده است؟

من اعتراف کردم که خوب نبودیم اما اعتقاد دارم که قهرمان می شویم.در این فصل بازیکنانی داریم که سرنوشت هر بازی را می توانند تغییر دهند. من هم با قلعه نویی هم عقیده هستم که قهرمان می شویم.

فارس: ظاهرا باشگاه با مشکلات مالی مواجه است. تا به حال پولی گرفته ای؟

هیچ پولی نگرفته ام.اما به عنوان یک بازیکن حرفه ای صبور هستم و زندگی می کنم.باشگاه قول داده تا به زودی درصدی از قراردادم را پرداخت کند و دوست ندارم در این مورد زیاد صحبت کنم. با فتح الله زاده هم صحبت کردم و همه چیز به زودی حل خواهد شد.

 

 

تصویری از فینال مسابقات پرش با اسب قهرمانی کشور«جام نقش جهان»

 

فینال مسابقات پرش با اسب قهرمانی کشور«جام نقش جهان» در اصفهان

یک رباعی زیبا از خیام

 

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پر کن قدح باده که معلوم نیست
کاین دم که فرو برم بر آرم یا نه


رنگ آرامش در لحظه‌هاي شب

 

 

طبقه سوم ساختماني قديمي در اطراف چهار راه قصر جايي است كه هر روز برنامه‌سازان «راديو هفت» را گردهم مي‌آورد.

وقتي وارد ساختمان مي‌شوی و دنبال استوديوهايي مي‌گردی كه بخش‌هاي راديو هفت در آنجا جلوي دوربين مي‌رود از اين كه همه ماجراها در يك اتاق كوچك حدود 30 متري اتفاق مي‌افتد، شگفت‌زده مي‌شوی و ........

اين اتاق جمع و جور هرچند ساعت يك بار تغيير شكل مي‌دهد و پذيراي مهمان‌هايي مي‌شود كه مي‌خواهند ‌متني را براي بينندگان راديو هفت بخوانند. اتاقي كه انتهايش به پرده‌اي مشكي رنگ ختم مي‌شود و وسطش يك ميكروفون و يك ميز قرار گرفته است. كار كردن در اين فضاي مستقل براي همه تجربه لذتبخشي است. حداقل فايده‌اش اين است كه رفت و آمد به اين استوديو مستلزم گذراندن هفت‌خوان نامه‌هاي اداري نيست. احتمالا بخشي از آرامش و اميدبخشي برنامه راديو هفت‌ از همين نكته ناشي مي‌شود. اين كه براي رفت و آمد به اينجا منعي نداري و با بالا آمدن از چند پله مي‌تواني به استوديو برسي.

راديو هفت برنامه‌اي است كه از همان اول هدفگذاري درستي داشت. آمده بود تا در واپسين ساعات شب همچون يك لالايي آرام شبانه عمل كند و بينندگانش را با خيالي راحت روانه رختخواب كند. در طول اين چند سال اين برنامه شكل و شمايل برخي از بخش هايش را تغيير داد، اما هيچ گاه از آن رويكرد اوليه‌اش دور نشد.

استوديويي كه گزارش فوق از آن تهیه شده‌است همان جايي است كه مجريان برنامه از آن به عنوان استوديوي شماره دو ياد مي‌كنند. فضايي كه براي ضبط بخش‌هاي غيرزنده راديو هفت در نظر گرفته شده و تصاويرش در لابه‌لاي برنامه زنده شبانه گنجانده مي‌شود. ميانگين سني نيروهايي كه در پشت صحنه برنامه مشغول به كارند حدود 25 سال است. وقتي اين موضوع را با منصور ضابطيان،‌ تهيه‌كننده در ميان مي‌گذارم به شوخي مي‌گويد:‌ بچه‌هاي اينجا خيلي با هم هماهنگ هستند. يكسره هم در حال بگو و بخندند. وقتي مهماني اينجا مي‌آيد مي‌بيند بچه‌ها توي سر و كله هم مي‌زنند خودش هم وارد ماجرا مي‌شود. پيرترين آدم اينجا من هستم و بقيه عوامل جوان هستند.

از استوديو كه بيرون مي‌آيم چند نفر از اعضاي گروه موسيقي «سون»‌ را مي‌بينم كه براي خواندن ترانه آمده‌اند و پشت در منتظر فرارسيدن لحظه ضبط هستند. محمد صوفي، يكي از تهيه‌كنندگان برنامه از آنها مي‌خواهد كه لباس‌هايشان را عوض كنند و كت و شلوارهاي يكرنگ بپوشند. البته براي اين گروه چند دست لباس در نظر گرفته‌اند، چون قرار است چند اجرا داشته باشند و بايد رنگ لباس‌هايشان متنوع باشد.

ارائه چهره فرهنگي در راديو هفت

از منصور ضابطيان،‌ تهيه‌كننده كار مي‌پرسم چطور ستاره‌ها را راضي مي‌كنيد كه بيايند براي برنامه شما ترانه اجرا كنند يا متني را بخوانند، آن هم ستاره‌هايي كه براحتي جلوي دوربين ظاهر نمي‌شوند. او پاسخ مي‌دهد:‌ وقتي كه بتواني اعتماد آدم‌هاي دور و برت را جلب كني، خيلي از مسائل حل مي‌شود. يك بازيگر حرفه‌اي مي‌خواهد به وسوسه گويندگي‌اش جواب دهد. در ذهن همه ما از دوران بچگي شعرها و متن‌هايي بوده كه دوست داشته‌ايم يكجا آن را بخوانيم. ما هميشه از مهمانان اينجا مي‌پرسيم چيزي بوده كه دوست داشته باشيد آن را براي كسي بخوانيد؟ اگر بگويد نه خودمان برايش متن آماده مي‌كنيم.

بازيگران شرايط مالي برنامه و شبكه ما را مي‌دانند. مي‌دانند كه شبكه آموزش خيلي پولدار نيست. برنامه راديو هفت نشان داد كه بازيگران هميشه هم دنبال پول نيستند. به آبرو، اعتبار و ارائه يك چهره فرهنگي از خودشان هم فكر مي‌كنند.

او با اشاره به مشكلات توليد برنامه در آغاز كار توضيح مي‌دهد: روزهاي اول برنامه را نمي‌شناختند، اما برنامه‌سازان را مي‌شناختند. به تدريج برنامه كه خودش را اثبات كرد، رفت و آمد هنرمندان به اينجا بيشتر شد. الان به هر كسي كه زنگ مي‌زنيم هيچ كس نمي‌پرسد راديو هفت چيست. آن اوايل حتي شبكه آموزش را هم نمي‌شناختند. تا حالا چند بار پيش آمده كه خود هنرمندان تماس گرفته و گفته‌اند ما مي‌خواهيم فلان متن را در برنامه شما بخوانيم. ضابطيان درباره نحوه انتخاب مهمانان مي‌گويد: گاهي اوقات شعرها و متن‌هايي داريم كه مي‌دانيم فلاني بايد بخواند. يك وقت‌هايي هم آدم‌هايي داريم و برايشان متن انتخاب مي‌كنيم. اين قضيه نظم خاصي ندارد. مثلا يك متن خيلي خيلي عاشقانه بود كه من فكر كردم آن را فقط نيما رئيسي مي‌تواند بخواند.

اين تهيه‌كننده در پاسخ به اين سوال كه جذابيت اين برنامه چقدر متكي به حضور ستاره است، توضيح مي‌دهد: نمي‌توانم بگويم ستاره‌ها تاثيري ندارند. مردم دوست دارند ستاره‌ها را در شرايطي ببينند كه تا حالا نديده‌اند. وقتي بازيگر نقش‌هاي منفي مي‌آيد و متني عاشقانه را مي‌خواند براي مردم غافلگيركننده است. اساس كار برنامه‌سازي تلويزيوني موفق غافلگيري است، اما آنچه برنامه را پيش مي‌برد يك طراحي و چيدمان درست است. چيدماني از آدم‌ها، متن‌ها و موسيقي‌هاي مختلف كه بتوانند همديگر را تقويت كنند. احتمال مي‌دهم كه آدم‌هاي با احساس و كساني كه روحيه لطيفي دارند جزو مخاطبان اين برنامه باشند، اما ضابطيان اين حرف را قبول ندارد. او مي‌گويد: من چون مي‌بينم كه از آدم‌هاي پرجنب و جوش هم در بين مخاطبان ما زياد هستند، اين نظريه را رد مي‌كنم. در آن ساعت از شب پرجنب و جوش‌ترين آدم‌ها هم نياز به آرامش دارند. برنامه ما برنامه آرامش است. تو بايد جلوي تلويزيون راحت بنشيني و روزنامه‌ات را ورق بزني، چاي بخوري و برنامه را ببيني. چون ما بخش‌هاي كوتاه داريم نيازي نيست كه از اول تا آخرش را دنبال كنيد.

از كره مريخ نيامده‌ايم

راديو هفت برنامه‌اي است كه در مناسبت‌هاي مختلف، خودش را با حال و هواي آن صفحه از تقويم هماهنگ مي‌كند. مثلا برنامه‌سازان هم براي شب يلدا ويژه‌برنامه تدارك مي‌بينند و هم روز پدر و تولد حضرت امام رضا(ع). ضابطيان در اين باره مي‌گويد:‌ معمولا برنامه‌هاي مناسبتي در تلويزيون كمي شعارزده مي‌شود. كار شعارزده از مردم فاصله مي‌گيرد. ما سعي مي‌كنيم برنامه‌هاي مناسبتي‌مان آن شكلي باشد كه مردم دوست دارند؛ يعني محتوا از اعتقاد خودمان ناشي مي‌شود و چيزي به آن اضافه نمي‌كنيم. ما هم وقتي بچه بوديم، در نيمه شعبان خيابان‌ها را چراغاني مي‌كرديم. ما از اين بستر بلند شده‌ايم و همين حس و حال را به برنامه‌مان مي‌آوريم. همكاران اينجا بچه‌هاي كوچه و خيابان خودمان هستند، هيچ كدامشان از كره مريخ نيامده‌اند. يكي از انتقاداتي كه به راديو هفت وارد است اين است كه خيلي جاها عناصر قديمي، سنتي و خاطره‌انگيز مثل بوي باران و حوض‌خانه مادربزرگ و... خودشان را به برنامه تحميل مي‌كنند. تهيه‌كننده اين كار اين انتقاد را اين گونه پاسخ مي‌دهد: تنها بخش خاطره‌انگيز ما بخش داستان‌هاي مسعود فروتن است. بقيه بخش‌ها مدرن است. من قبل از اين برنامه نقره را داشتم كه مايه بدنامي من شد. من هر وقت برنامه‌اي مي‌سازم خيلي‌ها فكر مي‌كنند مي‌خواهم درباره گذشته‌ها صحبت كنم.

سادگي‌اي كه از پيچيدگي گذر كرده است

اميرعلي نبويان، همان فردي است كه «قصه‌هاي اميرعلي» را مي‌خواند. او درباره نحوه پيوستن خود به گروه مي‌گويد:‌ من به پيشنهاد مسعود فروتن دوره‌هاي بازيگري را گذراندم. آنجا تمايلاتم عوض شد و فكر كردم مي‌توانم نويسنده بشوم. چند پيشنهاد بازيگري داشتم، اما آقاي فروتن از من خواستند كه پيشنهادها را رد كنم. ايشان كه دايي بنده است به من گفت تو را به يك گروه تلويزيوني موفق معرفي مي‌كنم. اولين متني كه از من در راديو هفت خوانده شد، متني بود كه به مناسبت سالگرد علي حاتمي نوشته بودم.

نبويان درباره هماهنگي متن‌ها با فضاي برنامه به نكته جالبي اشاره مي‌كند و مي‌گويد: يك وقت‌هايي براساس جسمي كه روي ميز چيده شده متن مي‌خوانيم. من براي آقاي فرهاد جم قصه‌اي نوشتم كه درباره يك زنگوله بود. من درباره گوسفندي نوشتم كه از گله جدا شده بود و مجبور بود زنگوله‌اش را باز كند تا گرگ او را نخورد. هنگام نوشتن خواننده متن را هم در نظر مي‌گيرم.

تولد قصه‌هاي اميرعلي به اين شكل اتفاق افتاده كه منصور ضابطيان به نبويان گفته در كنار قصه‌هاي «خانجون» قصه‌اي امروزي را مي‌خواهم كه چند شخصيت جوان در آن حضور داشته باشد. نبويان ماجرا را اين طور توضيح مي‌دهد: چند نفر براي خواندن اين قصه‌ها پيشنهاد شدند كه آن زمان مشغول كار ديگري بودند در نهايت از خود من تست گرفتند. قرار بود فقط در ده شب اين قصه‌ها خوانده شود. بعد از آن ده شب مردم لطف داشتند و خواستند كه قصه‌هاي اميرعلي ادامه داشته باشد. اميرعلي نبويان از ارديبهشت سال 90 تا به امروز هر چهارشنبه و پنجشنبه قصه‌هاي اميرعلي را بدون وقفه خوانده است. او سادگي راديو هفت را عامل موفقيت برنامه مي‌داند و تاكيد مي‌كند: آن چيزي كه سبب شده سادگي راديو هفت به دل بنشيند اين است كه سازندگانش يك مرحله پيچيدگي را گذرانده‌اند. نثر جلال آل‌احمد يك نثر ساده است، اما اين نثر ساده از يك پيچيدگي گذشته و به اين سادگي رسيده است. اين نثر مطلقا با نثر يك نوجوان دبستاني متفاوت است. اين سادگي راديو هفت يك انتخاب درست است براي ساعات پاياني شب. به نظر من سادگي راديو هفت سادگي از سر شلختگي و ناتواني نيست. هم‌اكنون كتاب قصه‌هاي اميرعلي يكي از پرفروش‌ترين كتاب‌هاي بازار نشر تهران است. او در اين رابطه توضيح مي‌دهد: من اصلا به فكر چاپ كتاب نبودم. با مردم كه در ارتباط بودم، مي‌پرسيدند كه ما كجا مي‌توانيم نوشته‌هايت را بخوانيم. در حال حاضر جلد اول قصه‌هاي اميرعلي چاپ شده است. جلد دوم و سومش هم در راه است. نبويان با بيان اين كه راديو هفت 100درصد در فروش كتابش تاثير داشته، تاكيد مي‌كند: اگر راديو هفت نبود كتاب من شناخته نمي‌شد. البته آن زماني كه دغدغه نويسندگي داشتم نمي‌خواستم كتابي را چاپ كنم. من بيشتر دوست داشتم فيلمنامه و نمايشنامه بنويسم.

در جستجوي واژه‌هاي اميدبخش

مارال دوستي، سرپرست نويسندگان برنامه برگه‌هايي كاهي جلوي رويش گذاشته كه يك طرفش شبيه به كاغذ كادوست. او روي اين برگه‌ها متن‌هايي را مي‌نويسد و مرتب خط مي‌زند. از اين نويسنده مي‌پرسم روح واحد متن‌هايي كه مي‌نويسيد چيست؟ او پاسخ مي‌دهد: آرامش براي راديو هفت خيلي واژه تكراري شده است. ما سعي مي‌كنيم وقتي درباره يك موضوع تلخ حرف مي‌زنيم نيمه پر ليوان را نگاه كنيم و واژه‌هايمان اميدبخش باشد. بيشتر درددل گونه باشند تا توضيح شرايط بد.

دوستي تاكنون بيش از هزار تا متن در قالب شعر، داستان، دلنوشته و... براي اين برنامه نوشته است، اما از بين همه اين متن‌ها چند تا را بيشتر از بقيه دوست دارد. مثلا متني كه خاطره حاتمي، بازيگر سينما و تلويزيون آن را خواند. او مي‌گويد: اين متن موجي را ايجاد كرد و خيلي‌ها زنگ زدند و نماهنگ آن را مي‌خواستند. به نظر من خاطره حاتمي خيلي خوب آن متن را خواند. تدوين، موسيقي و تصاوير هم خوب بود. خيلي‌ها زنگ زدند و گفتند آن متن را بگو كه بنويسيم. بخشي از آن دلنوشته اين بود كه «غمگينم، اما به اين معني نيست كه دوستت نداشته باشم.» خوانش بعضي از متن‌ها را خيلي دوست داشتم. يكي از آنها متني بود كه بابك حميديان خواند. يك متني نوشتم كه لعيا زنگنه آن را خواند و آخرش مي‌گفت: زن كه باشي همه ديوانگي‌هاي عالم را بلدي. متني هم براي گلاره عباسي نوشتم كه اين طوري تمام مي‌شد:‌ قد حوا نمي‌رسيد، تمام سيب‌ها را من خواهم چيد.

دوستي ادامه مي‌دهد: راديو هفت روي حس و حال آدم‌ها خيلي ريز مي‌شود. من خودم را چند ثانيه جاي آدمي كه قهر و آشتي مي‌كند، مي‌گذارم يا آدمي كه مي‌خواهد دوست قديمي‌اش را بعد از چند سال ببيند.

مراقبيم حواس بيننده پرت نشود

تصاوير استوديوي شماره دو با سه دوربين ثابت ضبط مي‌شود. محمد صوفي، يكي از تهيه‌كنندگان برنامه در اين رابطه مي‌گويد: ما يك دوربين اصلي داريم؛ چون قاب اصلي‌مان يكي است. دوربين‌هاي ديگر كمك مي‌كند اگر اشتباهي باشد در هنگام تدوين تصوير ذخيره داشته باشيم. تصميم گرفتيم براي يك برنامه پايان شب تمام بازي‌هاي تصويري متعارف را حذف كنيم. برخي برنامه‌هاي تركيبي پر از نور است و مي‌بينيم از يك طرف تصوير بخار بلند مي‌شود، اما در اينجا قرار بود حواس بيننده پرت نشود و چيز اضافه‌اي وجود نداشته باشد.

او درباره جزييات ضبط برنامه مي‌گويد:‌ گاهي براي يك متن دو دقيقه‌اي 20 دقيقه وقت مي‌گذاريم، چون طرف نمي‌تواند متنش را خوب بخواند. هنگامي كه هنرمندان مي‌آيند حدود 15 دقيقه به آنها وقت مي‌دهيم كه متن را بخوانند و خودشان را آماده كنند. خيلي وقت‌ها متني را مي‌خوانند و خوششان نمي‌آيد. مارال دوستي همان جا متن ديگري مي‌نويسد. صحبت‌هاي صوفي كه تمام مي‌شود نيما رئيسي را مي‌بينم كه براي خواندن متني به استوديو آمده است. صوفي مي‌گويد: اين ساختمان خيلي پررفت و آمد است. بعضي روزها حدود 40 نفر اينجا رفت و آمد دارند. عوامل برنامه خودمان هم حدود 15 نفر هستند.

راديو هفت تا پايان امسال ادامه دارد

چند نفر از عوامل در حال كادو پيچي هدايايي هستند كه قرار است به اعضاي گروه سون تقديم شود. ظاهرا يكي از رسوم برنامه اين است كه به تمام مهمانانش هدايايي به رسم يادبود مي‌دهد. هنگام خداحافظي با گروه از منصور ضابطيان درباره اين كه راديو هفت تا كي مي‌خواهد ادامه پيدا كند مي‌پرسم. او پاسخ مي‌دهد: ما پارسال مي‌خواستيم برنامه را تمام كنيم. آن زمان به چشم يك برنامه به آن نگاه مي‌كرديم. بعد از آن كه بازخوردها را ديديم به عنوان يك احساس مسئوليت به آن نگاه كرديم؛ اگر اين برنامه بتواند كمي فشارهاي مردم را كمتر كند كار فرهنگي بزرگي كرده است. اين برنامه برخلاف ظاهر ساده‌اش سخت‌ترين برنامه‌اي است كه ساخته‌ام. فعلا تا آخر امسال قرارداد داريم؛ اگر مردم همچنان دوستمان داشته باشند، ادامه‌اش مي‌دهيم.

 

 

 

صحنه ای از دیدار تیم های والیبال ایران و ژاپن جهت راه یابی به لیگ جهانی

 

دیدار تیم های والیبال ایران و ژاپن در  سالن 12 هزار نفری مجموعه ورزشی آزادی

سخنی منتسب به خواجه عبداله انصاري

 

بدان که ، نماز زیاده خواندن ، کار پیرزنان است
و

روزه فزون داشتن ، صرفه ی نان است

و

حج نمودن ، تماشای جهان است

اما

نان دادن ، کار مردان است...

 

 

کلامی از شیخ بهایی

 

آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا:
اگر بسیار کار کند، میگویند احمق است !
اگر کم کار کند، میگویند تنبل است !
اگر بخشش کند، میگویند افراط میکند !
اگر جمع گرا باشد، میگویند بخیل است !
اگر ساکت و خاموش باشد، میگویند لال است !
اگر زبان آوری کند، میگویند وراج و پر گوست !
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند، میگویند ریا کار است !
و اگر نکند، میگویند کافر است و بی دین !
لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد
و جز از خداوند نباید از کسی ترسید.
پس آنچه باشید که دوست دارید.
شاد باشید، مهم نیست این شادی چگونه قضاوت شود.

مرد هميشه خوب تلويزيون

 

 جواد هاشمي از آن دسته بازيگراني است كه هميشه خوب است، يعني نقش‌هايش هميشه خوبند و نمي‌دانيم چرا هيچ وقت عصباني نمي‌شود، بد نمي‌شود، حرص نمي‌خورد و كلا مثل آدم‌هاي معمولي نمي‌شود. دوست دارد همين‌گونه خيلي خوب دور از ذهن بماند، البته بماند كه خوبي به او مي‌آيد ولي دليل بازيگر شدنش را نمي‌دانيم.

اين‌كه آمده تا چهره هميشه مثبت سريال‌ها و فيلم‌ها باشد و نگذارد تماشاچيان غافلگير شوند؟ يا آمده تا كار كارگردانان را راحت كند؟ نمي‌دانيم ولي خودش دوست دارد همه جا بگويد معلم است، چون معلم است آن هم براي 29 سال كه البته يك‌سال هم در تعليق است! او در مصاحبه با فارس گفته براي خودش در دانشگاه ضرب‌المثلي بوده چراكه اگر استاد ساده‌ترين سوال‌ها را مي‌پرسيد و كسي بلد نبود مي‌گفت: «واقعا كه! اين كه ‌جوابش رو هاشمي هم بلده!» اما او در ادامه به حقوق معلمي‌اش اشاره مي‌كند كه يك ماهش شايد يك‌چهارم يك ساعت مجري‌گري اوست و جالب‌تر اين‌كه او در سال 600‌ پيشنهاد بازيگري دارد و اگر فقط مجري‌گري كند ميلياردر مي‌شود، چراكه به هيچ كس به اندازه او پيشنهاد مجري گري نمي‌دهند و حالا چرا قبول نمي‌كند برمي‌گردد به همان سوال‌هاي اول ما كه چه؟!. هاشمي در مصاحبه‌اش گفته نقشي را بازي مي‌كند كه با اعتقاداتش سنخيت داشته باشد و به‌خاطر همين هم براي نقش‌هايش ريشش را نمي‌زند. به هر حال جواد هاشمي است و خوب بودن‌هايش !

 

صدايي گيرا در فصلي گرم

 

 

رضا رضايي، مدير ايران صدا از ابتداي تابستان با راه اندازي راديو تابستانه با حفظ سمت به‌عنوان اولين مدير راديو فصلي در ايران منصوب شد. اين راديوي فصلي در مقايسه با ديگر شبكه‌هاي راديويي، تفاوت‌هاي عمده‌اي دارد. برنامه‌هاي شاد و متنوع بويژه متناسب با سلايق جوانان امروز از ويژگي‌هاي راديو تابستانه است. اين شبكه راديويي بنا به گفته مديرش، نه تنها مخاطبان بسياري از ايران دارد، بلكه با دريافت پيامك‌هايي از كشورهاي متعدد نشان مي‌دهد توانسته پا را از مرزهاي ايران فراتر بگذارد و جايگاه مناسبي هم در دل شنوندگان خارج از كشور به دست آورد. او معتقد است اين شبكه راديويي هرروز به دنبال ارتباط صميمانه با مردم و ايجاد خلاقيت و نوآوري ميان جوانان است تا انگيزه آنها را نسبت به زندگي و كار چند برابر كند.

ايده اصلي راديو تابستانه به عنوان راديو فصلي از كجا آمد؟ آيا اين الگو در كشورهاي ديگر هم تجربه شده بود؟

ايده اصلي راديو تابستانه نتيجه تحقيقات اداره كل پژوهش معاونت صداست. پس از انجام تحقيقات گسترده و مطالعه راديوهاي فصلي در كشورهاي ديگر قرار شد راديو فصلي هم در ايران راه‌اندازي شود. راديوهاي فصلي در كشورهايي همچون هندوستان با عنوان راديو مزرعه، در انگلستان با عنوان راديو رمضان و... فعاليت مي‌كنند و اداره كل پژوهش معاونت صدا تحقيقاتي در ارتباط با تجربه كشورهاي مختلف انجام داد. پس از انجام تحقيقات، موضوع و عنوان اين شبكه راديويي از سوي معاون صداي سازمان صدا و سيما مشخص شد و با همت ايشان راديو تابستانه فعاليتش را از ابتداي تابستان شروع كرد.

چطور شد مديريت اين شبكه به شما واگذار شد؟ آيا در گذشته طرحي در اين باره داده بوديد؟

از مدت‌ها پيش كه بحث راديو تصويري بود، من در جلساتي كه با حضور معاون صدا برگزار مي‌شد، ايده‌هايم را در ارتباط با راديو تصويري مي‌گفتم و اين‌كه چه موضوعاتي را بايد دنبال كنيم. معاون صدا مسلما براي انتخاب مديريت اين راديوي فصلي ملاك‌هايي در نظر داشتند كه بايد ايشان بگويند. در مجموع تلاش كردم با وجود زمان كمي كه براي راه‌اندازي اين شبكه راديويي داشتيم از همه ابزارهايي كه در اختيار داريم به بهترين نحو استفاده كنيم تا بتوانيم يك راديوي فصلي مناسب داشته باشيم.

با توجه به اين‌كه كشورهاي مختلف تجربه راه‌اندازي راديو فصلي را داشتند، شما پيش از راه‌اندازي اين شبكه راديويي چه ذهنيتي داشتيد؟

من به دنبال تجارب كشورهاي ديگر نرفتم. معتقد بودم راديو فصلي در ايران بايد مختصات و ويژگي‌هاي خودش را داشته باشد، به همين دليل به دنبال كپي‌برداري راديوهاي فصلي كشورهاي ديگر نرفتم. پس از اين‌كه معاون صدا مسئوليت راديو تابستانه را به من داد، تصميم گرفتم نبض نيازهاي مردم بويژه قشر جوان و نوجوان را در ارتباط با راديو پيدا كنم. به همين دليل با وسايل نقليه عمومي مثل اتوبوس، مترو و تاكسي در سطح شهر رفت و آمد كردم، چراكه جامعه هدف راديو تابستانه، مردم بخصوص جوانان و نوجوانان بود.

با اين گشت شهري به دنبال ارتباط مردم با راديو بودم و اين‌كه آنها چه چيزي از شبكه راديويي مي‌خواهند، بنابراين تمام مناطق شهر تهران را از جنوب تا شمال و از شرق تا غرب با وسايل نقليه عمومي طي كردم. مرتب سر صحبت را با مردم باز كردم. در اين گشت شهري متوجه شدم اكثر جواناني كه ام‌پي‌تري (MP3) به گوش دارند، مرتب سرشان را تكان مي‌دهند. اين مساله نشان مي‌داد آنها از آهنگ‌هايي با ضرباهنگ تند استفاده مي‌كنند. تصميم گرفتم برنامه‌هاي راديو تابستانه ريتم تندي داشته باشد و از سوي ديگر تنوع موضوع نيز رعايت شود تا پاسخگوي تنوع‌طلبي جوانان باشد.

بنابراين در برنامه‌هاي صبحگاهي، ظهرگاهي و عصرگاهي راديو تابستانه بسته‌هايي تهيه كرديم. هر يك از اين بسته‌ها شامل 15‌آيتم مورد نياز مخاطبان است. يعني ما در هر بسته 15‌موضوع متنوع را مطرح مي‌كنيم. در اين بسته علاوه‌بر معرفي تفرجگاه‌ها به شنوندگان مي‌گوييم از چه مسيرهايي رفت و آمد كنند و از چه خدماتي بهره ببرند. امامزاده‌ها و ورزشگاه‌ها را معرفي مي‌كنيم. سلامت و پزشكي از ديگر بخش‌هاي راديو تابستانه است. در مجموع وقتي يك شنونده به راديو تابستانه مراجعه كند در يك بسته مي‌تواند اطلاعات مفيد و كوتاه را در حوزه‌هاي مختلف كسب كند.

با توجه به اين‌كه زمان كمي براي راه‌اندازي راديو تابستانه در اختيار داشتيد، آيا گوينده مختص اين شبكه تربيت كرديد يا اين‌كه از گويندگان شبكه‌هاي ديگر بهره برديد؟

گويندگان راديو تابستانه تركيب اين دو مورد است. علاوه بر بهره بردن از گويندگان جوان و مستعد سعي كرديم از زمان خالي گويندگان شبكه‌هاي ديگر هم استفاده كنيم و از آنها بخواهيم در اين شبكه برنامه اجرا كنند.

فكر مي‌كنيد با وجود يك ماه و اندي كه از راه‌اندازي راديو تابستانه گذشته، توانسته ايد به اهدافي كه ابتدا براي اين شبكه برنامه‌ريزي كرده‌ايد، برسيد؟

تلاش كرديم رضايتمندي شنوندگان را داشته باشيم و آنها از شنيدن برنامه‌هاي اين شبكه راديويي لذت ببرند. البته 40 تا 50 درصد ايده هايم محقق شده و تلاش مي‌كنيم مشكلات را حل كنيم. يكي از مشكلات، سراسري نبودن اين شبكه است. با آن‌كه شنوندگان در شهرستان اين شبكه را از طريق اينترنت دريافت مي‌كنند، اما با اين حال مخاطب زيادي داريم.

اميدواريم هر چه زودتر اين شبكه راديويي از طريق ست‌تاپ‌باكس دريافت شده تا اين مشكل هم برطرف شود. اين شبكه سيار است و شنوندگان مي‌توانند از طريق موبايل هم دريافت كنند. علاوه بر آن شنوندگاني هم از انگلستان، برزيل، كانادا و... داريم و با ارسال ايميل و پيامك با ما در ارتباط هستند. اميدواريم با راديو تابستانه بتوانيم خلاقيت و نوآوري را ميان مردم افزايش دهيم.

ما ابتدا جامعه هدف راديو تابستانه را مشخص كرده بوديم و مي‌خواستيم اين شبكه راديويي در فصل تابستان پاسخگوي نياز مردم بويژه جوانان و نوجوانان باشد. مي‌خواستيم به آنها بگوييم چگونه مي‌توانند از زماني كه در اختيار دارند به بهترين نحو استفاده كنند.

تلاش كرديم فاصله خودمان را با مردم خيلي نزديك‌تر كنيم. راديو تابستانه به دنبال ارتباط صميمانه با مردم است و علاقه‌مند است به عنوان دوستي صميمي براي شنوندگان باشد. در روزهاي اول راه‌اندازي راديو تابستانه، روزانه
2000 پيامك داشتيم، ولي در حال حاضر اين سقف به 6000 تا 7000 پيامك در روز رسيده است.

سعي مي‌كنيم در اين شبكه حرف دل مردم را بزنيم تا انس زيادي با شبكه بگيرند. ما با بررسي آسيب‌هاي اجتماعي تلاش كرديم با تهيه برنامه‌هاي متنوع به رفع اين آسيب‌ها بپردازيم. به همين دليل ادبيات گويندگان اين شبكه راديويي به گونه‌اي است كه مردم ارتباط صميمانه با اين شبكه داشته باشند. امروز شنوندگان به حدي با اين شبكه ارتباط صميمانه دارند كه اگر هم با خانواده شان قهر هستند با ارسال يك پيامك به ما در پي راه آشتي با آنها هستند. اين موارد نشان مي‌دهد ما توانسته‌ايم جايگاه خوبي در دل مردم پيدا كنيم.

هر روز يك موضوع اصلي در برنامه‌هاي صبحگاهي، ظهرگاهي و عصرگاهي داريم و روزانه 30 فضيلت اخلاقي از سوي گويندگان با يك ادبيات متفاوت و متنوع مطرح مي‌شود تا پيام‌ها تاثيرگذار باشد. راديو تابستانه به دنبال خلاقيت و نوآوري است و اين‌كه بتوانيم جوانان را سر ذوق بياوريم و به قول معروف به آنها انگيزه بدهيم تا در كار و زندگي موفق شوند.

در طول روز 900 عنوان برنامه از شبكه‌هاي مختلف راديويي پخش مي‌شود و راديو تابستانه سعي مي‌كند بهترين‌ها را گلچين و در يك بسته‌بندي جديد پخش كند. ما فرصت فكر كردن و مشاركت را به مخاطبان مي‌دهيم. اين مساله در بخش‌ها به شكل غيرمستقيم اعلام مي‌شود تا شنوندگان در فاصله بخش‌ها ما را در برنامه‌هاي راديو تابستانه همراهي كنند و سهيم شوند

 

 

محمد مرسی و سفر به ایران

 

سخنگوی محمد مرسی رئیس جمهور مصر می‌گوید او در حال حاضر برنامه‌ای برای از سرگیری روابط ایران و مصر ندارد. در عین حال یک روزنامه مصری نیز تأکید کرده است که اقامت محمد مرسی در ایران «چهار ساعته» خواهد بود.

به گزارش خبرگزاری فرانسه به نقل از روزنامه سعودی «الشرق الاوسط»، یاسر علی، سخنگوی محمد مرسی، با اشاره به این‌که مصر برنامه «فوری‌» برای برقراری دوباره روابط با ایران ندارد، گفته است: «مسئله از سرگیری روابط دیپلماتیک مصر و ایران در حال حاضر مطرح نیست.»

در عین حال روزنامه «الاهرام» مصر نیز گزارش کرده است که سفر نهم شهریورماه محمد مرسی به ایران «تنها چهار ساعت» به طول می‌انجامد، مدت زمانی که به گفته این روزنامه برای واگذاری ریاست دوره‌ای اجلاس عدم تعهد به ایران «کافی است».

در سه سال گذشته مصر ریاست اجلاس عدم تعهد را بر عهده داشت و حال قرار است ایران از شهریورماه امسال به مدت سه سال عهده‌دار ریاست این اجلاس باشد.

روزنامه «الاهرام» ضمن تأکید بر اقامت «چهار ساعته» محمد مرسی در تهران، تأکید کرده است که محمد مرسی در بازگشت از سفرش به چین در تهران توقف می‌کند. سفر چین نخستین سفر بین‌المللی محمد مرسی در مقام ریاست جمهوری به شمار می‌رود.

 

سرنوشت کاپیتان چارلز باتلر مكوی

 

  سی ام ژوئیه 1945 و یك هفته پیش از بمباران اتمی هیروشیما، یك زیردریایی ژاپنی كه فرماندهی آن را موچیتسوكا هاشیموتو بر عهده داشت رزمناو بسیار سنگین آمریكایی ایندیاناپولیس را با پرتاب دو اژدر در آبهای دریای فیلیپین غرق كرد. در این رویداد 883 تن از افسران و ملوانان ناو آمریكایی كشته شدند، ولی «چارلز باتلر مكوی» فرمانده كشتی زنده ماند. بسیاری از خدمه ایندیاناپولیس كه روزگاری هم فلگ شیپ (كشتی فرماندهی) ناوگان پنجم آمریكا بود توسط كوسه های دریا خورده شده بودند زیرا تا رسیدن واحدهای نجات، پنج روز در آبهای پر از كوسه، گرسنه و تشنه و بعضا مجروح سرگردان بودند. ایندیاناپولیس 16 ژوئیه 1945 بمب های اتمی را كه قرار بود بر هیروشیما و ناگاساكی فرو افكنده شوند به نام یك محموله فوق سری و فوری از پایگاه دریایی سانفرانسیسكو تحویل گرفته و به پایگاه بمب افكنهای مربوط در جزیره تینیان واقع در اقیانوس آرام جنوبی تحویل داده بود كه در بازگشت از این ماموریت گرفتار زیر دریایی «آی ـ 58» ژاپن شده بود. 
    ژاپن ماه بعد، پس از اصابت دو بمب اتمی تسلیم شد و چند ماه از آن زیردریایی «آی ـ 58» را اوراق كردند. مكوی فرمانده ایندیاناپولیس پس از درمان زخمهایش در بیمارستان به دادگاه نظامی تسلیم شد كه چرا با حركت زیگزاگ، كشتی را نجات نداده بود كه موچیتسوكا فرمانده زیردریایی ژاپنی با شهادت خود در دادگاه او را نجات داد. موچیتسوكا در دادگاه گفت كه حتی اگر ایندیاپولیس زیگزاگ كرده بود غرق می شد و دادگاه با این شهادت، فرمانده كشتی را تنها به اخراج از نیروی دریایی محكوم كرد. ولی، با این مجازات سبك، مكوی آسوده خاطر نشد. خانواده های خدمه مقتول ناو آنقدر به او تلفن كردند و نامه نوشتند و وی را مسئول مرگ فرزندان خود خواندند كه مكوی خسته شد و خودكشی كرد. 

 

 

دلمان خوش است که .......

 


از همان روز اول که به دنیا می آییم دلمان خوش است
دلمان خوش است که مادری داریم که شیرمان می دهد
دلمان خوش است که پدری داریم که می توانیم با موهای صورتش بازی کنیم
دلمان خوش است که همه گوسفند ها و گاو ها و مرغ ها برای شکم ما آفریده شده اند
دلمان به این خوش می شود که زمین زیر پای ماست و آسمان هم
دلمان به قیافه خودمان توی آینه خوش می شود
یا به اینکه توی جیبمان یک دسته اسکناس داریم
دلمان به لباس نویی خوش می شود و به اصلاح سر و صورتی ذوق می کنیم
یا وقتی که جشن تولدی برایمان می گیرند
یا زمانی که شاگرد اول می شویم
دلمان ساده خوش می شود به یک شاخه گل یا هدیه ای که می گیریم
یا به حرف های قشنگی که می شنویم
دلمان به تمام دروغ ها و راست ها خوش می شود
به تماشای تابلویی یا منظره ای یا غروبی یا فیلمی در سینما و شکستن تخمه ای
دلمان خوش می شود به اینکه روز تعطیلی را برویم کنار دریا و خوش بگذرانیم
مثلا با خنده های بی دلیل
یا سرمان را تکان بدهیم که حیف فلانی مرد یا گریه کنیم برای کسی
دلمان خوش می شود به تعریفی از خودمان و تمسخری برای دیگران
یا به رفتنی به مهمانی و نگاه های معنی دار و اینکه عاشق شده ایم مثلا
دلمان خوش می شود به غرق شدن در رویاهای بی سرانجام
به خواندن شعرهای عاشقانه و فرستادن نامه های فدایت شوم
دلمان ساده خوش می شود با آغوشی گرم و حرف هایی داغ
دلمان خوش است که همه چیز روبراه است
که همه دوستمان دارند
که ما خوبیم
چقدر حقیریم ما...
چقدر ضعیفیم ما...
دلمان خوش است که می نویسیم و دیگران می خوانند و عده ای می گویند، آه چه زیبا
و بعضی اشک می ریزند و بعضی می خندند
دلمان خوش است به لذت های کوتاه ... به دروغ هایی که از راست بودن قشنگ ترند
به اینکه کسی برایمان دل بسوزاند یا کسی عاشقمان شود
با شاخه گلی دل می بندیم و با جمله ای دل می کنیم
دلمان خوش است به شب های دو نفری و نفس های نزدیک
دلمان خوش می شود به برآوردن خواهشی و چشیدن لذتی
و وقتی چیزی مطابق میل ما نبود
چقدر راحت لگد می زنیم و چه ساده می شکنیم همه چیز را
روز و شب ها تمام می شود و زمان می گذرد
دلمان خوش می شود به اینکه دور و برمان پر می شود از بچه ها
دلمان به تعریف خاطره ها خوش می شود و دادن عیدی
دلمان به اینکه دکتر می گوید قلبت مشکلی ندارد ذوق می کند
و اینکه می توانیم فوتبال تماشا کنیم و قرص نیتروگلیسیرین بخوریم
دلمان به خواب های طولانی و بیداری های کوتاه خوش است
و زمان می گذرد
حالا دلمان خوش می شود به گریه ای و فاتحه ای
به اینکه کسی برایمان خیرات بدهد و کسی و به یادمان اشک بریزد
ذوق می کنیم که کسی اسممان را بگوید
و یا رهگذری سنگ قبرمان را بخواند
و فصل ها می گذرد
دلمان تنها به این خوش می شود که موشی یا کرمی از گوشت تنمان تغذیه کند
یا ریشه گیاهی ما را بمکد به ساقه گیاهی
دلمان خوش است به صدای عبور آدم هایی که آن بالا راه می روند روی قبر ما
و دلمان می شکند از لایه های خاکی که سنگ قبرمان را در مرور زمان می پوشاند
و اینکه اسممان از یاد بچه ها رفته است
و زمان باز می گذرد
دلمان خوش است به استخوان بودن
به هیچ بودن
به خاک بودن دلمان خوش است
به مورچه ها و موش ها و مارها
ما آدم ها چه راحت دلمان خوش می شود
مثل کودکانی که هنوز نمی فهمند
ما اشرف مخلوقات عالم هستیم و چقدر خوش به حالمان که بگویند ما خیلی خوبیم ... !
و من دلم خوش است به نوشتن همین چند جمله
و این است پایان سایه روشن هستی ...

در خانه ما مشورت حرف اول را مي‌زند

 

 

آنها كه شنوندگان حرفه‌اي راديو هستند و افرادي كه حالا ديگر دهه‌هاي 40 و 50 و بالاتر عمر خود را سپري مي‌كنند او را با مجموعه برنامه‌هاي خانوادگي راديو خوب به خاطر دارند. برنامه‌هايي كه هر روز ساعت 10 صبح از راديو سراسري (ايران فعلي) پخش مي‌شد و طرفداران زيادي داشت. يكي از مهم‌ترين دلايل اين اقبال هم تعطيلي تلويزيون در ساعات صبح بود. به هر دليل، هرمز شجاعي‌مهر توانست در برنامه‌هاي خانوادگي خوب ظاهر شود بخصوص در برنامه «محله زندگي» راديو  که حسابي هم گل كرد.

 شايد همين موفقيت او در راديو بود كه سبب‌ساز ورودش به تلويزيون شد. وقتي شبكه يك سيما تصميم گرفت براي ساعات صبح خود برنامه‌ريزي كند و برنامه‌اي با محوريت خانواده داشته باشد براي اجراي آن، كسي را بهتر از هرمز شجاعي‌مهر پيدا نكرد. به همين دليل بود كه شجاعي‌مهر به تلويزيون آمد و اجراي برنامه سيماي خانواده را به عهده گرفت. در همه اين سال‌ها شجاعي‌مهر در كسوت مجري با خانواده‌هاي ايراني سخن گفته است. شايد براي شما هم جالب باشد بدانيد اين مجري برنامه‌هاي خانوادگي، در خانه خود چگونه عمل مي‌كند.

 گفت‌وگوي صورت پذیرفته با او و دخترش ندا را در زیر می خوانيد. ندا شجاعي‌مهر 23 ساله است و هم‌اكنون در کارهای مطبوعاتی با پدرش همکاری مي‌كند.

بد نيست از سال‌هاي اول شروع كارتان بگوييد؛ وقتي حرفه اجرا را براي خود انتخاب كرديد.

ورود من به حرفه اجرا به دوران نوجواني و زماني كه محصل بودم برمي‌گردد. وقتي برادرم در اداره تئاتر شهرستان بابل، گريمور و طراح دكور بود و مرا به گروه تئاتر مامتي استان مازندران معرفي كرد. كار خود را ابتدا با تئاتر آغاز كردم. بسياري از كارگردانان در همان زمان به من مي‌گفتند صداي من براي فعاليت در راديو خوب است.اما من گفته‌هايشان را جدي نمي‌گرفتم تا اين‌كه سال 53 كه براي تحصيل به تهران آمدم، تصميم گرفتم به راديو وارد شوم. در همان زمان راديو اعلام عمومي كرد علاقه‌مندان به كار در راديو مي‌توانند در تست گويندگي شركت كنند. قبول شدن من در تست گويندگي با جريان انقلاب مصادف شد و من آن كار را كنار گذاشتم. پس از آن به خدمت سربازي رفتم و وقتي انقلاب پيروز شد، مجدد به وسيله يكي از دوستانم به راديو بازگشتم و حدود سال 62 بود كه كار خود را به طور جدي در راديو آغاز كردم.

شنوندگان حرفه‌اي راديو شما را با برنامه معروف خانه و خانواده به ياد دارند. آيا از همان ابتدا كارتان را با چنين برنامه‌هايي شروع كرديد؟

نه، شايد علت اين كه من بيشتر به عنوان مجري برنامه خانواده شناخته شدم، در درجه اول به علاقه من به خانواده برمي‌گردد. خانواده كوچك‌ترين نهاد اجتماعي است كه همه مهارت‌ها و ويژگي‌هاي شخصيتي فرد در آن شكل مي‌گيرد و در زندگي اجتماعي به كار مي‌رود. طبيعي است خانواده براي من محيطي مقدس است. اولين برنامه راديويي من «سلام صبح بخير» بود كه نخستين برنامه زنده راديو پس از انقلاب هم محسوب مي‌شد. جواد آتش‌افروز تهيه‌كنندگي، محمود شهرياري گزارشگري و آقاي پورمحمدي هم سردبيري اين برنامه را به عهده داشتند. پس از گذشت يك سال همراه خانم بيد مشكي به برنامه زنده راديو خانواده رفتيم. اين روند به همين ترتيب ادامه داشت تا اين كه بعد از ده سال اجراي اولين برنامه زنده تلويزيوني به نام «تهران بيست» به من پيشنهاد شد.

فكر مي‌كنيد سيماي خانواده در همه اين سال‌ها توانست با مردم ارتباط نزديك برقرار كند يعني آيينه‌اي از خانواده‌هاي جامعه امروز ما باشد؟

من هميشه سعي كرده‌ام از زبان مردم صحبت كنم و از مسائلي حرف بزنم كه دغدغه زندگيشان است و اين را از برنامه‌اي به نام «محله زندگي» در راديو آموختم كه مردم با آن تماس مي‌گرفتند و مسائل ساده و روزمره زندگي‌شان را با برنامه در ميان مي‌گذاشتند. براي مثال در ارتباط با اين‌كه چند فرزند دارند، چه نقشي در زندگي زناشويي ايفا مي‌كنند و اگر ازدواج نكرده‌اند ملاك‌هاي ازدواج چيست. سيماي خانواده هم به عقيده من توانست در همه اين سال‌ها به مردم نزديك شود. طوري كه بسياري از مردم اين برنامه را به عنوان عضوي از اعضاي خانواده خود پذيرفتند و با آن ارتباط برقرار كردند.

در طول اين سال‌ها بازتاب مردم چگونه بوده است؟

سومين سال كارم در راديو را در برنامه «راه زندگي» پشت سر مي‌گذاشتم. برنامه‌اي كه به مردم آموزش مي‌داد چگونه مي‌توان در زندگي زناشويي تعامل مناسبي داشت و از كشمكش و مشاجره پرهيز كرد. يكي از موضوعات مورد بحث در برنامه طلاق بود. يادم هست سردبير برنامه شعري با اين مضمون در اختيار من قرار داد. هنگامي كه آن را مي‌خواندم به قدري تحت تاثير قرار گرفتم كه به گريه افتادم و با همان حال به خواندن شعر ادامه دادم. دكتر نوابي‌نژاد، آقاي شرفي و خانم بيدمشكي هم كه در برنامه حضور داشتند، بشدت متاثر شدند و گريه كردند. حدود شش ماه بعد آقا و خانمي را در خيابان ديدم كه به من گفتند ما شش ماه پيش تا مرز طلاق گرفتن از هم پيش رفتيم. اما همان زمان اتفاقي راديو روشن بود و خواندن شعر و حرف‌هايي كه در برنامه راه زندگي زده شد، باعث شد از تصميم خود منصرف شويم. در طول اين سال‌ها شاهد نتايج اينچنيني بسياري بوده‌ام، زيرا برنامه‌هاي خانواده با روحيات و عواطف انساني سر و كار دارد.

برنامه‌هاي خانواده غالبا محتوايي زنانه دارند؛ در حالي كه يك خانواده متشكل از پدر، مادر و فرزند يا فرزنداني است كه هريك مي‌توانند نيازها و علايق رسانه‌اي خاص خود را داشته باشند. به نظرتان چرا اين رويه در برنامه‌هاي خانواده مرسوم است؟

قطعا خود شما هم به اين قضيه اعتراف مي‌كنيد كه ركن اصلي خانواده‌ها زنان هستند و طبيعي است مديريت رويدادهاي منزل به عهده آنان است. در تربيت فرزندان هم سهم بيشتري را براي مادران قائل هستم. اگر زن نسبت به مسائل خانواده آگاه باشد، خانواده خوشبخت خواهد شد. بنابراين تاكيد اصلي ما در برنامه بر زنان است. اگرچه مباحثي در ارتباط با مردان هم در برنامه طرح مي‌شود.

آقاي شجاعي‌مهر چقدر به توصيه‌ها و نكاتي كه در برنامه گفته مي‌شود، در زندگي شخصي خود پايبند است و به آنها عمل مي‌كند؟

اين مباحث به طور ناخواسته تاثير خود را بر زندگي من مي‌گذارد و دخترم اينجا حضور دارد و مي‌تواند آن را تائيد كند. به هر حال موقعيت كاري‌ام به گونه‌اي است كه نمي‌توانم آن طور كه مي‌خواهم دانش خود را در بحث خانواده در زندگي به كار گيرم و كاملا مردي ايده‌آل باشم، زيرا كار در حوزه مطبوعات، راديو و تلويزيون مرا بشدت درگير كرده است. البته من با زني از خانواده‌اي بسيار اصيل ازدواج كرده‌ام كه خانه‌دار است و مسئوليت امور خانه به عهده اوست. در واقع به نوعي مسئوليت‌هاي زندگي را ميان خودمان تقسيم كرده‌ايم. البته در كارها به يكديگر كمك هم مي‌كنيم.

بنابراين ايشان كاستي‌هايي را كه ممكن است از جانب شما صورت بگيرد، جبران مي‌كنند؟

واقعا همين طور است و تربيت فرزندان و مسائل و روابط با اقوام و آشنايان را همسرم مديريت مي‌كند و من تابع فرمان‌هايش هستم و مديريت مسائل فرهنگي و اقتصادي مربوط به بيرون از خانه هم به عهده من است.

خانم ندا شجاعي‌مهر، شما به عنوان دختر آقاي شجاعي‌مهر بفرماييد پدر شما چقدر مادرتان را به عنوان عمود و ركن اصلي خانه قبول دارند؟

ما هميشه درباره مشكلات و مسائلي كه در زندگي با آنها مواجه هستيم، با پدرمان مشورت و درد دل مي‌كنيم و رابطه‌اي دوستانه با او داريم. هيچ‌وقت از بيان حرف‌هايمان به او نترسيده‌ايم و شايد هميشه اولين نفري بوده كه من و برادرم صحبت‌هايمان را با او در ميان مي‌گذاشتيم، زيرا هميشه راه درستي به ما نشان داده‌اند كه ديگر به مشورت با ديگران نيازي نبود. ايشان هميشه راه درست را به ما نشان مي‌داده و در كنارمان بوده است. اگرچه ممكن است به دليل مشغله كاري مدت زمان كمتري را با ما سپري كند، اما در همين زمان كم حضورش توصيه‌هايي كرده كه من اكنون در 23 سالگي متوجه نتايج آن مي‌شوم. البته ما هم بچه‌هاي خوبي بوديم (با خنده).

چقدر برنامه‌هاي پدرتان را دنبال مي‌كنيد؟

تا پيش از دوران دانشجويي‌ام هميشه برنامه‌ها را دنبال مي‌كردم. مادرم عادت داشت برنامه‌هاي پدر را ضبط مي‌كرد و شب‌ها با هم برنامه‌هاي او را نگاه مي‌كرديم.

هرمز شجاعي‌مهر: به اين دليل چنين كاري را انجام مي‌داد كه بتوانم به اشتباهات خود پي ببرم. به همه مجريان و گويندگان هم توصيه مي‌كنم اين كار را انجام دهند. به نظرم حتي در زندگي هم بايد دائم رفتار خود را مرور كنيم تا بتوانيم اشتباهاتمان را برطرف سازيم.

آيا به توصيه‌ها و انتقادهاي همسر و فرزندانتان توجه مي‌كنيد؟

بله، اساسا نوع پوشش من و حالت ظاهري من به سليقه فرزندانم است. خدا را شكر مي‌كنم كه در خانواده رابطه‌اي نزديك و صميمانه با هم داريم و سعي مي‌كنيم در تمام مراحل زندگي از بودن با هم لذت ببريم. براي مثال هميشه در ماه رمضان سفره افطار در خانه ما پهن مي‌شود و همگي سر سفره مي‌نشينيم و با هم هستيم.

در واقع قوانيني نانوشته در زندگي شما تعريف شده كه در هر شرايطي در اولويت قرار دارد و به آنها پايبنديد؟

بله، دخترم شاهد است با آمدن ماه رمضان چقدر خوشحال مي‌شويم. وقتي فرزندانم سن كمتري داشتند، پس از افطار هميشه براي تفريح و گردش بيرون مي‌رفتيم.

ندا خانم! با توجه به اين كه خودتان ازدواج كرده‌ايد، مي‌خواهم بدانم نوع رابطه با پدرتان در زندگي شخصي‌تان چقدر تاثير داشته است و چقدر از توصيه‌هايشان استفاده مي‌كنيد؟

پدرم واقعا به همان حرف‌هايي كه مي‌زند عمل مي‌كند و حرف‌هاي او در برنامه‌هايش همان نكاتي است كه هميشه به خود ما گوشزد كرده است و من وقتي آنها را در برنامه مي‌شنوم، زندگي خودمان برايم تداعي مي‌شود. من و همسرم از اين توصيه‌ها در زندگي مان بهره مي‌بريم. به هر حال گاهي در زندگي به مشكلاتي برمي‌خوري كه شايد يك جمله از فردي بزرگ‌تر بتواند تصميم‌گيري تو را تحت تاثير قرار دهد. گفته‌هاي پدرم در زندگي من به قدري مهم بوده كه هنوز هم تاثير آن را حس مي‌كنم و گاهي با همسرم مهدي درباره آن صحبت مي‌كنيم. حتي همسرم هم بسياري از اوقات مسائل خود را با پدرم در ميان مي‌گذارد.

جالب است با اين كه خود من سن زيادي ندارم، اما اجراهاي شما را از دوران كودكي‌ام بخوبي به ياد دارم. روزهايي كه از مدرسه به خانه مي‌آمدم و تلويزيون ما در حالي كه برنامه سيماي خانواده را نشان مي‌داد، روشن بود. مادرم طرفدار جدي و ثابت اين برنامه بود.

هرمز شجاعي‌مهر: شايد صدا و تصوير من نوعي حس نوستالژيك براي افراد به همراه داشته باشد.

ندا شجاعي‌مهر: جالب است يك بار در خيابان خانمي كه سن بيشتري نسبت به پدر من داشت، به او گفت آقاي شجاعي‌مهر من از بچگي برنامه‌هاي شما را نگاه مي‌كردم و پدرم در جواب به ايشان گفت مگر من چند سالم است؟! فكر مي‌كنم به اين دليل كه ابتداي كارش در راديو فعاليت كرده، صداي او در ذهن‌ها مانده و خاطره‌انگيز است.

فكر مي‌كنم دليل ديگر آن، اين باشد كه نوع پوشش و ظاهر شما در طول اين سال‌ها تغيير نكرده است. مساله‌اي كه شايد درباره همه مجريان صدق نكند.

هرمزشجاعي‌مهر: من هميشه در تدريس اجرا مي‌گويم يك گوينده و مجري خوب بايد باسواد باشد، گنجينه لغات زيادي را در اختيار داشته باشد و بتواند بموقع از آن استفاده كند. صدا و چهره خوب يا دست‌كم قابل‌قبولي داشته باشد. اما مهم‌تر از همه اينها، مجري و گوينده بايد شخصيت اجرا و گويندگي داشته باشد، زيرا نزد مردم موجه جلوه مي‌كند و بايد ظرفيت اين پذيرش را داشته باشد. من شايد روزانه با 200 نفر سلام و عليك مي‌كنم و بابت هركدام از اين برخوردها سپاسگزار خدا هستم.

سهم دانش و تجربه در عرصه اجرا چقدر است؟

هر دو عامل دانش و تجربه به موازات هم معنا پيدا مي‌كند. البته تجربه اهميت بيشتري دارد. حتي امروز هم پس از 25 سال سابقه اجراي برنامه زنده، باز هم به نكاتي پي مي‌برم كه جديد است. عرصه اجرا بي‌انتهاست. اما ابتداي كار، داشتن صداي مناسب و دانش و شخصيت اجرا اهميت زيادي دارد، زيرا بهترين وسيله انتقال پيام به مخاطب كلماتي است كه به كار برده مي‌شود و اگر شخصيت مجري قابل قبول، مهربان و عاطفي باشد، مخاطبان آن را باور كرده، به آن اعتماد مي‌كنند و به تبع آن توصيه هايش را مي‌پذيرند.

خلاقيت در اجرا چه جايگاهي دارد؟ آيا در طول اين سال‌ها براي پرهيز از يكنواختي سعي كرده‌ايد در اجرايتان تنوع ايجاد كنيد؟

شكل اجرا چندان قابل تغيير نيست. هر چيزي آدابي دارد كه مردم براي آن جايگاه خاصي قائل هستند و نمي‌توان آنها را زير سوال برد. من مجرياني را در راديو ديده ام كه آدامس در دهانشان است يا در تلويزيون دست در جيب مي‌گذاشتند و اجرا مي‌كردند و حتي آن را سبك خود مي‌دانستند يا مجري برنامه‌اي طنز كه او را با فرقون به صحنه مي‌آوردند. اين افراد چطور مي‌توانند انتظار داشته باشند گفته‌هايشان مورد پذيرش قرار بگيرد. بنابراين من به چارچوب‌ها و خط قرمزهايي براي مجريان قائل هستم. اما حرف نو زدن و نحوه بيان و هيجان داشتن در اجرا عواملي است كه بايد حضور داشته باشد و برآيند آنها مي‌تواند اجرا را دلنشين‌تر كند. ابتكار و خلاقيت، ويژگي‌اي است كه نه در شكل اجرا بلكه در نحوه بيان مي‌تواند موثر افتد و من تلاش كرده‌ام به اين نكته توجه داشته باشم.

در اين سال‌ها افراد زيادي با شما همكاري داشته‌اند. با كدام‌يك تعامل بهتري داشته‌ايد يا احساس كرده‌ايد برنامه بازتاب بهتري داشته و مورد استقبال بيشتري قرار گرفته است؟

من بخش عمده‌اي از اجرايم را در تلويزيون مديون زنده‌ياد منوچهر نوذري هستم و بخش عمده‌اي از اجرايم را در راديو مديون پروين صادقي. اما با خانم بيدمشكي تعامل بهتري داشتم، زيرا 18 سال با ايشان برنامه‌اي راديويي و زنده را به مدت 1 ساعت و 45 دقيقه به عهده داشتيم و به نوع كار هم آشنا بوديم.

وضعيت اجرا را در حال حاضر چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

نمي‌خواهم درباره فرد خاصي اظهار نظر كنم. ما جلسات خانوادگي داريم كه من بارها در آن به فرزندانم گفته‌ام اگر اكنون جايگاهي دارم آن را مديون ادب و تربيت خانوادگي هستم. معتقدم ابتداي هركار بايد به آداب و شيوه آن توجه كرد. متاسفانه امروزه گاهي آداب اجرا رعايت نمي‌شود. ممكن است ابتدا مخاطب با برنامه همراه شود و حتي برايش جالب به نظر آيد، اما اين مساله استمرار پيدا نمي‌كند. رفتار مجري بايد صادقانه باشد. تقليد، ادا درآوردن و مبالغه براي جلب توجه در نهايت بي‌تاثير است.

شما در برنامه‌ها با كارشناسان زيادي سر و كار داريد. براي اين كه بتوانيد براي شركت در بحث برنامه آمادگي بيشتري داشته باشيد، چه اقداماتي انجام مي‌دهيد؟

به دليل فعاليتم در مطبوعات، روزانه مجبور هستم حداقل صد صفحه مطلب بخوانم و به روز باشم. به نظر من يك مجري خوب اقيانوسي است به عمق ده سانت كه بايد از همه مسائل در حد كافي آگاهي داشته باشد.

خانم شجاعي‌مهر! آيا پدرتان مدير خوبي در خانه هستند؟

بله، همان رفتار هميشگي را دارند و حتي همكارانمان هم گاهي مسائل خود را با ايشان در ميان مي‌گذارند.

در خانه شما چه كسي حرف اول و آخر را مي‌زند؟

ندا شجاعي‌مهر: اين حالت نيست كه كسي حرف اول و آخر را بزند. خوشبختانه مادر نازنين و برادر و پدر بسيارخوبي دارم و اگر بخواهيم تصميمي بگيريم در جلسات و گپ و گفت‌هاي خانوادگي‌مان نظراتمان را بيان و همديگر را متقاعد مي‌كنيم. در خانه ما همه چيز با مشورت پيش مي‌رود.

گپ و گفت‌هاي خانوادگي شما بيشتر حول چه موضوعاتي است؟ آيا خيلي راحت و بي پرده با هم گفت‌وگو مي‌كنيد يا حرف‌هايتان را از فيلتر عبور مي‌دهيد؟

ندا شجاعي‌مهر: به هر حال شايد راحت‌تر باشم بعضي حرف‌ها را با مادرم در ميان بگذارم و چون اختلاف سني كمي داريم، مثل دو دوست براي هم هستيم. اما در جلسات خانوادگي درباره كارها و اتفاقاتي كه در طول روز برايمان افتاده است، صحبت مي‌كنيم.

هرمز شجاعي‌مهر: من اعتقاد دارم اگر اعضاي هر خانواده روزانه 20 دقيقه با هم گفت‌وگو كنند، تمام مسائل و مشكلاتشان حل مي‌شود. مباحثه بسيار موثر است و من چون به اين مساله اعتقاد دارم، سعي مي‌كنم در زندگي خود رعايت كنم.

و در پایان اینکه هميشه تمايل داشتم صدا و تصوير هويت مشخصي داشته باشد؛ بنابراين سال‌هاي سال بسياري از پيشنهاد‌ها را رد كردم تا در برنامه خانواده حضور ثابتي داشته باشم. از سال 62 كار خود را در راديو با اجراي برنامه «خانواده» آغاز كردم. پس از آن هم كه وارد تلويزيون شدم اجراي برنامه «سيماي خانواده» را به عهده گرفتم و اساسا اين برنامه هم در همين زمان آغاز به كار كرد. شايد علت اين ماندگاري هم همين باشد كه از ابتداي برنامه، مجري آن بوده‌ام. البته بندرت اتفاق افتاد برنامه‌هاي ديگري را هم نظير «تهران بيست» و «ساعت خوش» اجرا كنم. همچنين مجري تعدادي ويژه برنامه براي اعياد و مناسبت‌هاي مذهبي بودم. اما هميشه كار اصلي و اجراي روتين من در حوزه برنامه‌هاي خانواده تلويزيون بوده و اين هم به‌دليل عشق و علاقه‌ام به ساحت خانواده و بااهميت دانستن نقش آن در زندگي است.

علت ماندگار شدن من در برنامه خانواده خواست خدا و لطف مردم است و بزرگ‌ترين پاداش خود را در زندگي همين مي‌دانم. اين حرف را از ته دل مي‌زنم نه اين‌كه صرفا بخواهم شعار بدهم و كلمات را كنار هم بچينم چون نمي‌خواستم نوعي ذهنيت متضاد از من در ذهن مردم شكل بگيرد، تمركز خود را بر برنامه‌هاي خانواده معطوف كردم.

 

 

متن بیانیه باشگاه استقلال در آستانه دربی 75

 

تیم‌های فوتبال استقلال و پرسپولیس در هفتاد و پنجمین دربی پایتخت فردا ودر آخرین روز هفته جاری در ورزشگاه بزرگ آزادی رویاروی هم قرار می‌گیرند. دیداری که حساس‌تر و البته با هیجان‌تر از همیشه در پیش است. روابط عمومی باشگاه استقلال در این راستا با تنظیم بیانیه‌ای از هواداران پر شور استقلال خواست تا همچون همیشه به بزرگی نام استقلال، حمایتی قاطع از تیم خود در این بازی داشته باشند.

متن بیانیه چنین است :

انتظار جمعه را می‌کشیم و به تبع آن دیداری جذاب و مهم‌تر از آن حضور پر شورتر از سوی دوست‌داران استقلال... انتظار روز دیگر و دربی دیگری را می‌کشیم که قطعا به یمن حضور چند ده هزار نفری هواداران و عاشقان استقلال می‌تواند تبدیل به خاطره شیرین دیگری در تاریخ پر افتخار باشگاه استقلال شود...

مثل همیشه انتظار حامیان واقعی تیمی را داریم که همه موفقیت‌هایش را مرهون این دوست‌داران همیشه در صحنه‌اش می‌داند و امید، که هفتاد و پنجمین دربی پایتخت با حضور شما با پیروزی دیگری برای استقلال همراه باشد... نیازی به سخن بیشتر نیست فقط... استقلال در انتظار شماست، در جایی حاضر باشید که دل‌های‌تان شما را به آن فرا می‌خواند

 

 

سفیر بولیوی در تهران

 

خورخه میراندا لویزاگا سفیر بولیوی در ایران

 

 

 

دو روز مانده به پایان جهان

 

دو روز مانده به پايان جهان
تازه فهميد كه هيچ زندگی نكرده است
تقويمش پرشده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود
پريشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بيشتری از خدا بگيرد
داد زد و بد و بيراه گفت
 خدا سكوت كرد
جيغ زد و جار و جنجال راه انداخت
خدا سكوت كرد
آسمان و زمين را به هم ريخت
خدا سكوت كرد
به پر و پای فرشته ‌و انسان پيچيد
خدا سكوت كرد
كفر گفت و سجاده دور انداخت
خدا سكوت كرد
دلش گرفت و گريست و به سجده افتاد
خدا سكوتش را شكست و گفت:
"عزيزم،اما يكروزديگرهم رفت، تمام روز را به بد و بيراه و جاروجنجال ازدست دادی، تنها يك روزديگرباقیست، بيا ولااقل اين يك روزرا زندگی كن"
لا به لاي هق هقش گفت: "اما با يك روز... با يك روز چه كار می توان كرد؟...
"خدا گفت:
"آن كس كه لذت يك روز زيستن را تجربه كند، گويی هزار سال زيسته است و
آنكه امروزش را در نمی‌يابد هزار سال هم به كارش نمی‌آيد"
آنگاه سهم يك روز زندگي را در دستانش ريخت و گفت:
"حالا برو و يک روز زندگی كن

او مات و مبهوت به زندگی نگاه كرد كه در گودی دستانش می‌درخشيد، اما
می‌ترسيد حركت كند، می‌ترسيد راه برود، می‌ترسيد زندگی از لا به لای انگشتانش بريزد، قدری ايستاد، بعد با خودش گفت: "وقتی فردايي ندارم، نگه
داشتن اين زندگی چه فايده‌ای دارد؟بگذاراين مشت زندگی را مصرف كنم.."
آن وقت شروع به دويدن كرد
زندگی را به سر و رويش پاشيد
زندگی را نوشيد
و زندگی را بوييد
چنان به وجد آمد كه ديد می‌تواند تا ته دنيا بدود
مي تواند بال بزند
می‌تواند پا روی خورشيد بگذارد
می تواند ....
او در آن يك روز آسمانخراشی بنا نكرد
زمينی را مالك نشد
مقامی را به دست نياورد
اما ...
اما در همان يك روز
دست بر پوست درختی كشيد
روی چمن خوابيد
كفش دوزدكی را تماشا كرد
سرش رابالا گرفت و ابرها را دي و به آنهايی كه او را نمی‌شناختند سلام كرد
و برای آنها كه دوستش نداشتند از ته دل دعا كرد و در همان يك روز آشتی كرد و خنديد و سبك شد

 لذت برد و سرشار شد و بخشيد
عاشق شد وعبور كرد و تمام شد
او همان يك روز زندگی كرد
فردای آن روز فرشته‌ها در تقويم خدا نوشتند:
"امروز او درگذشت، كسي كه هزار سال زيست.....

زندگی انسان دارای طول،عرض وارتفاع است ؛اما اغلب ما تنها به طول آن می انديشيم،ولی آنچه که بيشتر اهميت دارد، عرض يا چگونگی آن است.
امروز را از دست ندهيد،
آيا ضمانتی برای طلوع خورشيد فردا وجود دارد؟







 

خـداونـد از نـگاه ملاصـدرا

 


خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان
اما بقدر فهم تو کوچک میشود
و بقدر نیاز تو فرود می آید
و بقدر آرزوی تو گسترده میشود
و بقدر ایمان تو کارگشا میشود
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود
و به قدر دل امیدواران گرم میشود
یتیمان را پدر می شود و مادر
بی برادران را برادر می شود
بی همسرماندگان را همسر میشود
عقیمان را فرزند میشود
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه میشود
در تاریکی ماندگان را نور میشود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
و محتاجان به عشق را عشق می شود
خداوند همه چیز می شود همه کس را
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
 بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
و مغز هایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ِناپاک
و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار
و بپرهیزید
از ناجوانمردیهــا
ناراستی ها
نامردمی ها
چنین کنید تا ببینید که خداوند
چگونه بر سر سفره ی شما
با کاسه یی خوراک و تکه ای نان می نشیند
و بر بند تاب، با کودکانتان تاب میخورد
و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند
و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند
مگر از زندگی چه میخواهید
که در خدایی خدا یافت نمیشود؟
که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود
که به نفرت پناه میبرید؟
که در حقیقت یافت نمیشود
که به دروغ پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود
که به خلاف پناه میبرید؟
و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید
که انسانیت را پاس نمی دارید ؟