
آنها كه شنوندگان حرفهاي راديو هستند و افرادي كه حالا ديگر دهههاي 40 و 50 و بالاتر عمر خود را سپري ميكنند او را با مجموعه برنامههاي خانوادگي راديو خوب به خاطر دارند. برنامههايي كه هر روز ساعت 10 صبح از راديو سراسري (ايران فعلي) پخش ميشد و طرفداران زيادي داشت. يكي از مهمترين دلايل اين اقبال هم تعطيلي تلويزيون در ساعات صبح بود. به هر دليل، هرمز شجاعيمهر توانست در برنامههاي خانوادگي خوب ظاهر شود بخصوص در برنامه «محله زندگي» راديو که حسابي هم گل كرد.
شايد همين موفقيت او در راديو بود كه سببساز ورودش به تلويزيون شد. وقتي شبكه يك سيما تصميم گرفت براي ساعات صبح خود برنامهريزي كند و برنامهاي با محوريت خانواده داشته باشد براي اجراي آن، كسي را بهتر از هرمز شجاعيمهر پيدا نكرد. به همين دليل بود كه شجاعيمهر به تلويزيون آمد و اجراي برنامه سيماي خانواده را به عهده گرفت. در همه اين سالها شجاعيمهر در كسوت مجري با خانوادههاي ايراني سخن گفته است. شايد براي شما هم جالب باشد بدانيد اين مجري برنامههاي خانوادگي، در خانه خود چگونه عمل ميكند.
گفتوگوي صورت پذیرفته با او و دخترش ندا را در زیر می خوانيد. ندا شجاعيمهر 23 ساله است و هماكنون در کارهای مطبوعاتی با پدرش همکاری ميكند.
بد نيست از سالهاي اول شروع كارتان بگوييد؛ وقتي حرفه اجرا را براي خود انتخاب كرديد.
ورود من به حرفه اجرا به دوران نوجواني و زماني كه محصل بودم برميگردد. وقتي برادرم در اداره تئاتر شهرستان بابل، گريمور و طراح دكور بود و مرا به گروه تئاتر مامتي استان مازندران معرفي كرد. كار خود را ابتدا با تئاتر آغاز كردم. بسياري از كارگردانان در همان زمان به من ميگفتند صداي من براي فعاليت در راديو خوب است.اما من گفتههايشان را جدي نميگرفتم تا اينكه سال 53 كه براي تحصيل به تهران آمدم، تصميم گرفتم به راديو وارد شوم. در همان زمان راديو اعلام عمومي كرد علاقهمندان به كار در راديو ميتوانند در تست گويندگي شركت كنند. قبول شدن من در تست گويندگي با جريان انقلاب مصادف شد و من آن كار را كنار گذاشتم. پس از آن به خدمت سربازي رفتم و وقتي انقلاب پيروز شد، مجدد به وسيله يكي از دوستانم به راديو بازگشتم و حدود سال 62 بود كه كار خود را به طور جدي در راديو آغاز كردم.
شنوندگان حرفهاي راديو شما را با برنامه معروف خانه و خانواده به ياد دارند. آيا از همان ابتدا كارتان را با چنين برنامههايي شروع كرديد؟
نه، شايد علت اين كه من بيشتر به عنوان مجري برنامه خانواده شناخته شدم، در درجه اول به علاقه من به خانواده برميگردد. خانواده كوچكترين نهاد اجتماعي است كه همه مهارتها و ويژگيهاي شخصيتي فرد در آن شكل ميگيرد و در زندگي اجتماعي به كار ميرود. طبيعي است خانواده براي من محيطي مقدس است. اولين برنامه راديويي من «سلام صبح بخير» بود كه نخستين برنامه زنده راديو پس از انقلاب هم محسوب ميشد. جواد آتشافروز تهيهكنندگي، محمود شهرياري گزارشگري و آقاي پورمحمدي هم سردبيري اين برنامه را به عهده داشتند. پس از گذشت يك سال همراه خانم بيد مشكي به برنامه زنده راديو خانواده رفتيم. اين روند به همين ترتيب ادامه داشت تا اين كه بعد از ده سال اجراي اولين برنامه زنده تلويزيوني به نام «تهران بيست» به من پيشنهاد شد.
فكر ميكنيد سيماي خانواده در همه اين سالها توانست با مردم ارتباط نزديك برقرار كند يعني آيينهاي از خانوادههاي جامعه امروز ما باشد؟
من هميشه سعي كردهام از زبان مردم صحبت كنم و از مسائلي حرف بزنم كه دغدغه زندگيشان است و اين را از برنامهاي به نام «محله زندگي» در راديو آموختم كه مردم با آن تماس ميگرفتند و مسائل ساده و روزمره زندگيشان را با برنامه در ميان ميگذاشتند. براي مثال در ارتباط با اينكه چند فرزند دارند، چه نقشي در زندگي زناشويي ايفا ميكنند و اگر ازدواج نكردهاند ملاكهاي ازدواج چيست. سيماي خانواده هم به عقيده من توانست در همه اين سالها به مردم نزديك شود. طوري كه بسياري از مردم اين برنامه را به عنوان عضوي از اعضاي خانواده خود پذيرفتند و با آن ارتباط برقرار كردند.
در طول اين سالها بازتاب مردم چگونه بوده است؟
سومين سال كارم در راديو را در برنامه «راه زندگي» پشت سر ميگذاشتم. برنامهاي كه به مردم آموزش ميداد چگونه ميتوان در زندگي زناشويي تعامل مناسبي داشت و از كشمكش و مشاجره پرهيز كرد. يكي از موضوعات مورد بحث در برنامه طلاق بود. يادم هست سردبير برنامه شعري با اين مضمون در اختيار من قرار داد. هنگامي كه آن را ميخواندم به قدري تحت تاثير قرار گرفتم كه به گريه افتادم و با همان حال به خواندن شعر ادامه دادم. دكتر نوابينژاد، آقاي شرفي و خانم بيدمشكي هم كه در برنامه حضور داشتند، بشدت متاثر شدند و گريه كردند. حدود شش ماه بعد آقا و خانمي را در خيابان ديدم كه به من گفتند ما شش ماه پيش تا مرز طلاق گرفتن از هم پيش رفتيم. اما همان زمان اتفاقي راديو روشن بود و خواندن شعر و حرفهايي كه در برنامه راه زندگي زده شد، باعث شد از تصميم خود منصرف شويم. در طول اين سالها شاهد نتايج اينچنيني بسياري بودهام، زيرا برنامههاي خانواده با روحيات و عواطف انساني سر و كار دارد.
برنامههاي خانواده غالبا محتوايي زنانه دارند؛ در حالي كه يك خانواده متشكل از پدر، مادر و فرزند يا فرزنداني است كه هريك ميتوانند نيازها و علايق رسانهاي خاص خود را داشته باشند. به نظرتان چرا اين رويه در برنامههاي خانواده مرسوم است؟
قطعا خود شما هم به اين قضيه اعتراف ميكنيد كه ركن اصلي خانوادهها زنان هستند و طبيعي است مديريت رويدادهاي منزل به عهده آنان است. در تربيت فرزندان هم سهم بيشتري را براي مادران قائل هستم. اگر زن نسبت به مسائل خانواده آگاه باشد، خانواده خوشبخت خواهد شد. بنابراين تاكيد اصلي ما در برنامه بر زنان است. اگرچه مباحثي در ارتباط با مردان هم در برنامه طرح ميشود.
آقاي شجاعيمهر چقدر به توصيهها و نكاتي كه در برنامه گفته ميشود، در زندگي شخصي خود پايبند است و به آنها عمل ميكند؟
اين مباحث به طور ناخواسته تاثير خود را بر زندگي من ميگذارد و دخترم اينجا حضور دارد و ميتواند آن را تائيد كند. به هر حال موقعيت كاريام به گونهاي است كه نميتوانم آن طور كه ميخواهم دانش خود را در بحث خانواده در زندگي به كار گيرم و كاملا مردي ايدهآل باشم، زيرا كار در حوزه مطبوعات، راديو و تلويزيون مرا بشدت درگير كرده است. البته من با زني از خانوادهاي بسيار اصيل ازدواج كردهام كه خانهدار است و مسئوليت امور خانه به عهده اوست. در واقع به نوعي مسئوليتهاي زندگي را ميان خودمان تقسيم كردهايم. البته در كارها به يكديگر كمك هم ميكنيم.
بنابراين ايشان كاستيهايي را كه ممكن است از جانب شما صورت بگيرد، جبران ميكنند؟
واقعا همين طور است و تربيت فرزندان و مسائل و روابط با اقوام و آشنايان را همسرم مديريت ميكند و من تابع فرمانهايش هستم و مديريت مسائل فرهنگي و اقتصادي مربوط به بيرون از خانه هم به عهده من است.
خانم ندا شجاعيمهر، شما به عنوان دختر آقاي شجاعيمهر بفرماييد پدر شما چقدر مادرتان را به عنوان عمود و ركن اصلي خانه قبول دارند؟
ما هميشه درباره مشكلات و مسائلي كه در زندگي با آنها مواجه هستيم، با پدرمان مشورت و درد دل ميكنيم و رابطهاي دوستانه با او داريم. هيچوقت از بيان حرفهايمان به او نترسيدهايم و شايد هميشه اولين نفري بوده كه من و برادرم صحبتهايمان را با او در ميان ميگذاشتيم، زيرا هميشه راه درستي به ما نشان دادهاند كه ديگر به مشورت با ديگران نيازي نبود. ايشان هميشه راه درست را به ما نشان ميداده و در كنارمان بوده است. اگرچه ممكن است به دليل مشغله كاري مدت زمان كمتري را با ما سپري كند، اما در همين زمان كم حضورش توصيههايي كرده كه من اكنون در 23 سالگي متوجه نتايج آن ميشوم. البته ما هم بچههاي خوبي بوديم (با خنده).
چقدر برنامههاي پدرتان را دنبال ميكنيد؟
تا پيش از دوران دانشجوييام هميشه برنامهها را دنبال ميكردم. مادرم عادت داشت برنامههاي پدر را ضبط ميكرد و شبها با هم برنامههاي او را نگاه ميكرديم.
هرمز شجاعيمهر: به اين دليل چنين كاري را انجام ميداد كه بتوانم به اشتباهات خود پي ببرم. به همه مجريان و گويندگان هم توصيه ميكنم اين كار را انجام دهند. به نظرم حتي در زندگي هم بايد دائم رفتار خود را مرور كنيم تا بتوانيم اشتباهاتمان را برطرف سازيم.
آيا به توصيهها و انتقادهاي همسر و فرزندانتان توجه ميكنيد؟
بله، اساسا نوع پوشش من و حالت ظاهري من به سليقه فرزندانم است. خدا را شكر ميكنم كه در خانواده رابطهاي نزديك و صميمانه با هم داريم و سعي ميكنيم در تمام مراحل زندگي از بودن با هم لذت ببريم. براي مثال هميشه در ماه رمضان سفره افطار در خانه ما پهن ميشود و همگي سر سفره مينشينيم و با هم هستيم.
در واقع قوانيني نانوشته در زندگي شما تعريف شده كه در هر شرايطي در اولويت قرار دارد و به آنها پايبنديد؟
بله، دخترم شاهد است با آمدن ماه رمضان چقدر خوشحال ميشويم. وقتي فرزندانم سن كمتري داشتند، پس از افطار هميشه براي تفريح و گردش بيرون ميرفتيم.
ندا خانم! با توجه به اين كه خودتان ازدواج كردهايد، ميخواهم بدانم نوع رابطه با پدرتان در زندگي شخصيتان چقدر تاثير داشته است و چقدر از توصيههايشان استفاده ميكنيد؟
پدرم واقعا به همان حرفهايي كه ميزند عمل ميكند و حرفهاي او در برنامههايش همان نكاتي است كه هميشه به خود ما گوشزد كرده است و من وقتي آنها را در برنامه ميشنوم، زندگي خودمان برايم تداعي ميشود. من و همسرم از اين توصيهها در زندگي مان بهره ميبريم. به هر حال گاهي در زندگي به مشكلاتي برميخوري كه شايد يك جمله از فردي بزرگتر بتواند تصميمگيري تو را تحت تاثير قرار دهد. گفتههاي پدرم در زندگي من به قدري مهم بوده كه هنوز هم تاثير آن را حس ميكنم و گاهي با همسرم مهدي درباره آن صحبت ميكنيم. حتي همسرم هم بسياري از اوقات مسائل خود را با پدرم در ميان ميگذارد.
جالب است با اين كه خود من سن زيادي ندارم، اما اجراهاي شما را از دوران كودكيام بخوبي به ياد دارم. روزهايي كه از مدرسه به خانه ميآمدم و تلويزيون ما در حالي كه برنامه سيماي خانواده را نشان ميداد، روشن بود. مادرم طرفدار جدي و ثابت اين برنامه بود.
هرمز شجاعيمهر: شايد صدا و تصوير من نوعي حس نوستالژيك براي افراد به همراه داشته باشد.
ندا شجاعيمهر: جالب است يك بار در خيابان خانمي كه سن بيشتري نسبت به پدر من داشت، به او گفت آقاي شجاعيمهر من از بچگي برنامههاي شما را نگاه ميكردم و پدرم در جواب به ايشان گفت مگر من چند سالم است؟! فكر ميكنم به اين دليل كه ابتداي كارش در راديو فعاليت كرده، صداي او در ذهنها مانده و خاطرهانگيز است.
فكر ميكنم دليل ديگر آن، اين باشد كه نوع پوشش و ظاهر شما در طول اين سالها تغيير نكرده است. مسالهاي كه شايد درباره همه مجريان صدق نكند.
هرمزشجاعيمهر: من هميشه در تدريس اجرا ميگويم يك گوينده و مجري خوب بايد باسواد باشد، گنجينه لغات زيادي را در اختيار داشته باشد و بتواند بموقع از آن استفاده كند. صدا و چهره خوب يا دستكم قابلقبولي داشته باشد. اما مهمتر از همه اينها، مجري و گوينده بايد شخصيت اجرا و گويندگي داشته باشد، زيرا نزد مردم موجه جلوه ميكند و بايد ظرفيت اين پذيرش را داشته باشد. من شايد روزانه با 200 نفر سلام و عليك ميكنم و بابت هركدام از اين برخوردها سپاسگزار خدا هستم.
سهم دانش و تجربه در عرصه اجرا چقدر است؟
هر دو عامل دانش و تجربه به موازات هم معنا پيدا ميكند. البته تجربه اهميت بيشتري دارد. حتي امروز هم پس از 25 سال سابقه اجراي برنامه زنده، باز هم به نكاتي پي ميبرم كه جديد است. عرصه اجرا بيانتهاست. اما ابتداي كار، داشتن صداي مناسب و دانش و شخصيت اجرا اهميت زيادي دارد، زيرا بهترين وسيله انتقال پيام به مخاطب كلماتي است كه به كار برده ميشود و اگر شخصيت مجري قابل قبول، مهربان و عاطفي باشد، مخاطبان آن را باور كرده، به آن اعتماد ميكنند و به تبع آن توصيه هايش را ميپذيرند.
خلاقيت در اجرا چه جايگاهي دارد؟ آيا در طول اين سالها براي پرهيز از يكنواختي سعي كردهايد در اجرايتان تنوع ايجاد كنيد؟
شكل اجرا چندان قابل تغيير نيست. هر چيزي آدابي دارد كه مردم براي آن جايگاه خاصي قائل هستند و نميتوان آنها را زير سوال برد. من مجرياني را در راديو ديده ام كه آدامس در دهانشان است يا در تلويزيون دست در جيب ميگذاشتند و اجرا ميكردند و حتي آن را سبك خود ميدانستند يا مجري برنامهاي طنز كه او را با فرقون به صحنه ميآوردند. اين افراد چطور ميتوانند انتظار داشته باشند گفتههايشان مورد پذيرش قرار بگيرد. بنابراين من به چارچوبها و خط قرمزهايي براي مجريان قائل هستم. اما حرف نو زدن و نحوه بيان و هيجان داشتن در اجرا عواملي است كه بايد حضور داشته باشد و برآيند آنها ميتواند اجرا را دلنشينتر كند. ابتكار و خلاقيت، ويژگياي است كه نه در شكل اجرا بلكه در نحوه بيان ميتواند موثر افتد و من تلاش كردهام به اين نكته توجه داشته باشم.
در اين سالها افراد زيادي با شما همكاري داشتهاند. با كداميك تعامل بهتري داشتهايد يا احساس كردهايد برنامه بازتاب بهتري داشته و مورد استقبال بيشتري قرار گرفته است؟
من بخش عمدهاي از اجرايم را در تلويزيون مديون زندهياد منوچهر نوذري هستم و بخش عمدهاي از اجرايم را در راديو مديون پروين صادقي. اما با خانم بيدمشكي تعامل بهتري داشتم، زيرا 18 سال با ايشان برنامهاي راديويي و زنده را به مدت 1 ساعت و 45 دقيقه به عهده داشتيم و به نوع كار هم آشنا بوديم.
وضعيت اجرا را در حال حاضر چطور ارزيابي ميكنيد؟
نميخواهم درباره فرد خاصي اظهار نظر كنم. ما جلسات خانوادگي داريم كه من بارها در آن به فرزندانم گفتهام اگر اكنون جايگاهي دارم آن را مديون ادب و تربيت خانوادگي هستم. معتقدم ابتداي هركار بايد به آداب و شيوه آن توجه كرد. متاسفانه امروزه گاهي آداب اجرا رعايت نميشود. ممكن است ابتدا مخاطب با برنامه همراه شود و حتي برايش جالب به نظر آيد، اما اين مساله استمرار پيدا نميكند. رفتار مجري بايد صادقانه باشد. تقليد، ادا درآوردن و مبالغه براي جلب توجه در نهايت بيتاثير است.
شما در برنامهها با كارشناسان زيادي سر و كار داريد. براي اين كه بتوانيد براي شركت در بحث برنامه آمادگي بيشتري داشته باشيد، چه اقداماتي انجام ميدهيد؟
به دليل فعاليتم در مطبوعات، روزانه مجبور هستم حداقل صد صفحه مطلب بخوانم و به روز باشم. به نظر من يك مجري خوب اقيانوسي است به عمق ده سانت كه بايد از همه مسائل در حد كافي آگاهي داشته باشد.
خانم شجاعيمهر! آيا پدرتان مدير خوبي در خانه هستند؟
بله، همان رفتار هميشگي را دارند و حتي همكارانمان هم گاهي مسائل خود را با ايشان در ميان ميگذارند.
در خانه شما چه كسي حرف اول و آخر را ميزند؟
ندا شجاعيمهر: اين حالت نيست كه كسي حرف اول و آخر را بزند. خوشبختانه مادر نازنين و برادر و پدر بسيارخوبي دارم و اگر بخواهيم تصميمي بگيريم در جلسات و گپ و گفتهاي خانوادگيمان نظراتمان را بيان و همديگر را متقاعد ميكنيم. در خانه ما همه چيز با مشورت پيش ميرود.
گپ و گفتهاي خانوادگي شما بيشتر حول چه موضوعاتي است؟ آيا خيلي راحت و بي پرده با هم گفتوگو ميكنيد يا حرفهايتان را از فيلتر عبور ميدهيد؟
ندا شجاعيمهر: به هر حال شايد راحتتر باشم بعضي حرفها را با مادرم در ميان بگذارم و چون اختلاف سني كمي داريم، مثل دو دوست براي هم هستيم. اما در جلسات خانوادگي درباره كارها و اتفاقاتي كه در طول روز برايمان افتاده است، صحبت ميكنيم.
هرمز شجاعيمهر: من اعتقاد دارم اگر اعضاي هر خانواده روزانه 20 دقيقه با هم گفتوگو كنند، تمام مسائل و مشكلاتشان حل ميشود. مباحثه بسيار موثر است و من چون به اين مساله اعتقاد دارم، سعي ميكنم در زندگي خود رعايت كنم.
و در پایان اینکه هميشه تمايل داشتم صدا و تصوير هويت مشخصي داشته باشد؛ بنابراين سالهاي سال بسياري از پيشنهادها را رد كردم تا در برنامه خانواده حضور ثابتي داشته باشم. از سال 62 كار خود را در راديو با اجراي برنامه «خانواده» آغاز كردم. پس از آن هم كه وارد تلويزيون شدم اجراي برنامه «سيماي خانواده» را به عهده گرفتم و اساسا اين برنامه هم در همين زمان آغاز به كار كرد. شايد علت اين ماندگاري هم همين باشد كه از ابتداي برنامه، مجري آن بودهام. البته بندرت اتفاق افتاد برنامههاي ديگري را هم نظير «تهران بيست» و «ساعت خوش» اجرا كنم. همچنين مجري تعدادي ويژه برنامه براي اعياد و مناسبتهاي مذهبي بودم. اما هميشه كار اصلي و اجراي روتين من در حوزه برنامههاي خانواده تلويزيون بوده و اين هم بهدليل عشق و علاقهام به ساحت خانواده و بااهميت دانستن نقش آن در زندگي است.
علت ماندگار شدن من در برنامه خانواده خواست خدا و لطف مردم است و بزرگترين پاداش خود را در زندگي همين ميدانم. اين حرف را از ته دل ميزنم نه اينكه صرفا بخواهم شعار بدهم و كلمات را كنار هم بچينم چون نميخواستم نوعي ذهنيت متضاد از من در ذهن مردم شكل بگيرد، تمركز خود را بر برنامههاي خانواده معطوف كردم.