کشف پیکر نخستین خلبان شهید دفاع مقدس بعد از 32 سال

 

بقایای پیکر سروان «محمد صالحی» نخستین خلبان شهید نیروی هوایی در جنگ با عراق بعد از 32 سال انتظار کشف و به آغوش میهن باز می‌گردد.

«محمد صالحی» نخستین خلبان شهید برون مرزی نیروی هوایی ارتش به سال 1328 در تهران متولد شده و در سال 1346 در رشته پزشکی در دانشگاه پذیرفته می‌شود اما به دلیل علاقه‌ای که به پرواز داشت، به نیروی هوایی می پیوندد ؛ او دوره آموزش اولیه را در ایران سپری نموده و برای تکمیل دوره تخصصی پرواز به آمریکا اعزام میگردد.

وی در سال 1354 با «ناهید حسن‌علی» ازدواج کرده و تنها فرزندش به نام «پانته‌آ» در سال 1356 به دنیا آمد.

 همسر این شهید می‌گوید: «ظهر روز 31 شهریور 59 بود؛ همسرم به خانه آمد تا غذا بخوریم؛ با توجه به حمله هواپیماهای عراقی، صدای انفجار در فضا پیچید. محمد به سرعت آماده شد تا برود؛ متوجه شدم که برای چه می‌رود؛ درب منزل را بستم؛ به او التماس کردم؛ به پاهایش افتادم که نرود؛ اما محمد گفت: من برای دفاع از مملکتم آموزش دیده ام؛ الآن آن زمان است و من باید برای دفاع از مملکت بروم ؛ نابود کردن بعثی‌ها برای ما فقط 10 دقیقه زمان می‌برد؛ او رفت و 32 سال است که چشم به راه هستم.

 

بازگشت پیکر هفت خلبان شهید ایرانی به میهن

 

سیدمحمد باقرزاده در گفت‌وگو با خبرنگار واحد حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس اظهار داشت:‌ در پی توافق به عمل آمده با وزارت حقوق انسان عراق پیکرهای هفت تن از خلبانان شهید ایرانی به همراه 10 تن دیگر از شهدایی که اخیراً در مناطق عملیاتی فاو و مجنون توسط کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح کشف شده‌اند،‌ ساعت 10 صبح روز چهارشنبه سوم آبان‌ماه از طریق مرز شلمچه به آغوش مام میهن باز می‌گردند.

وی با اشاره به اینکه تاکنون هویت چهار تن از خلبانان مشخص شده است، ادامه داد: در مورد شناسایی سایر شهدا اقدامات تکمیلی به عمل خواهد آمد.

فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح هویت چهار شهید خلبان را به ترتیب محمد صالحی، خالد حیدری، محمد حاجی و قدرت‌الله کیانجو اعلام نمود.

سردار باقرزاده افزود: این خلبانان در نخستین روزهای جنگ و در جریان عملیات برون‌مرزی در منطقه شیخ سعد استان واسط عراق بر اثر آتش سلاح‌های ضد هوایی دشمن به شهادت رسیده و سپس در یکی از قبرستان‌های شهر کوت عراق به خاک سپرده شدند.

وی بیان داشت: برابر اطلاعات موجود نخستین شهیدان از خلبانان جمهوری اسلامی ایران، شهیدان «خالد حیدری» از برادران اهل سنت و «محمد صالحی» از برادران اهل تشیع هستند که به اتفاق هم در پرواز مشترک به شهادت رسیدند.

فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح با اشاره به اینکه برنامه استقبال از شهیدان در مرز شلمچه با حضور خانواده‌های معظم این شهدا،‌ پیشکسوتان و همرزمان آنان در نیروی هوایی برگزار خواهد شد، بیان داشت: پیکرهای مطهر شهدای خلبان پس از مراسم استقبال از طریق هواپیما به مشهد مقدس منتقل می‌شود تا پس از طواف در حرم مطهر، زینت‌بخش مراسم دعای عرفه زائرین و مجاورین حرم مطهر حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) باشند.

وی خاطرنشان کرد:‌ مراسم تشییع پیکرهای پاک خلبانان شهید در صبح روز شنبه ششم آبان‌ماه و از محل ستاد نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران واقع در خیابان پیروزی برگزار خواهد شد.

 

گفتگو با سفیر ژاپن در تهران

 

«کین ایچی کومانو» سفیر ژاپن در کشورمانکه آخرین روزهای ماموریت خود را در تهران  سپری می‌کند درباره سه دوره حضورش در ایران (پیش از انقلاب، جنگ و دوران کنونی) گفت‌وگویی را با خبرگزاری فارس انجام داده که  خواندنش خالی از لطف نیست.

و این هم ماحصل گپ و گفت سفیر ژاپن در تهران:

فارس: آقای سفیر چند سال در ایران ماموریت داشتید؟

کومانو: 42 سال به عنوان دیپلمات کار کرده و در حال بازنشستگی هستم که 13 سال آن در ایران و 2 سال و نیم در افغانستان بودم که در مجموع، 15 سال در کشورهای فارسی زبان حضور داشته‌ام.

فارس: در مورد سه دوره حضور خود در ایران کمی توضیح دهید.

کومانو: در سال 1971 یک سال و نیم در شیراز و 5 ماه در تهران مشغول یادگیری زبان فارسی بودم. در واقع از سوی وزارت خارجه ماموریت داشتم. سال 1973 در سفارت در تهران به عنوان دبیر سوم مشغول فعالیت شدم و تا چند ماه پیش از انقلاب کار می‌کردم که این اولین ماموریتم بود. پس از 4 سال در سال 1983 مجدداً به تهران آمدم تا دومین ماموریت در این کشور را به انجام برسانم و به مدت 4 سال دبیر اول بودم. آن دوره مصادف بود با جنگ ایران و عراق. 2 سال پیش نیز برای آخرین بار وارد تهران شدم و تاکنون به عنوان سفیر مشغول هستم.

فارس: در دوره اول به چه کاری مشغول بودید؟

کومانو: منشی سفیر در بخش اقتصادی و سیاسی بودم. روابط ما در آن زمان با ایران بیشتر به امور اقتصادی مربوط می‌شد.

فارس: ایران و ژاپن در چه زمینه‌هایی همکاری‌ داشتند؟

کومانو: در زمینه پتروشیمی، در بندر ماهشهر و بندر عباس پروژه‌های در حال اجرا و برنامه‌ریزی‌های زیادی برای آینده داشتیم. از جمله پروژه قطار سریع‌السیر ایران و مشهد که عملیاتی نشد و فعالیت‌های زیادی نیز در مرحله تحقیقات ماند. البته گاهی اوقات طرح قطار سریع‌السیر از سوی مقامات ایران مطرح می‌شود، اما به هر حال پروژه‌های زیادی  توسط مهندسان ژاپنی در ایران انجام شد.

فارس: ماموریت شما در دوره دوم چه بود؟

کومانو: در آن دوران، جنگ بود! من چشم و گوش سفارت بودم. نسبت به دوران کنونی رسانه‌های انگلیسی زبان بسیار کم بود و رسانه‌ها نیز تحت کنترل شدید بودند. برای کسب خبر و اطلاعات فقط رسانه‌های فارسی زبان موجود بود، اما متأسفانه سفیر و معاونانش با زبان فارسی آشنا نبودند و به همین دلیل از من توقع زیادی داشتند تا در جمع‌آوری اخبار و اطلاعات، چشم و گوششان باشم. سیاستمداران ایرانی هم با اینکه انگلیسی بلد بودند، حاضر نبودند، صحبت کنند.

فارس: چرا؟

کومانو: به دلیل حس وطن‌پرستی؛ اما حالا وضعیت بهتر شده است. آن زمان وزیر خارجه ایران و معاونانش حاضر نبودند انگلیسی حرف بزنند، با وجود اینکه بلد بودند.

فارس: در دوران دوم ماموریت شما، روابط ایران و ژاپن بیشتر در چه زمینه‌هایی متمرکز بود؟

کومانو: در حوزه اقتصادی و سرمایه‌گذاری محدودیت‌های زیادی داشتیم. ژاپن با ایران و عراق روابط خوبی داشت. در زمان جنگ در حوزه‌های دیگر از جمله اقتصادی کارهای زیادی امکانپذیر نبود، ژاپن بی‌طرف بود و تلاش کردیم تا جنگ متوقف شود.

فارس: در دوران کنونی چه کردید؟

کومانو: در این دوران هم مشکلات کم نبود. به‌خصوص موضوع هسته‌ای محدودیت‌های زیادی را به وجود آورد. اما با این وجود سعی کردیم روابط ژاپن و ایران را همچون قبل حسنه نگهداریم. اگر چه در حوزه‌های اقتصادی کار مشکل شده ولی در حوزه‌های فرهنگی، ‌محیط زیست، بهینه‌سازی، انرژی و مدیریت بحران به‌خصوص در زمینه زلزله عرصه‌‌های زیادی برای همکاری وجود دارد و ما از تجارب یکدیگر استفاده می‌کنیم.

فارس: چه خاطراتی از سه دوره حضورتان در ایران دارید؟

کومانو: خاطرات بسیار زیادی دارم، اما چند تای آن را برایتان بیان می‌کنم. در دوران جنگ، آقای هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس بود و واقعاً او بود که جنگ را تحت نظر امام رهبری کرد. هاشمی از طریق چین به ژاپن آمد و 5 روز آنجا ماند و ملاقات‌هایی با نخست‌وزیر و روسای مجالس داشت و با امپراتور هم دیدار کرد.

آقای هاشمی در این سفر به ناکازاکی هم رفت، چرا که مایل بود محل انداخته شدن بمب اتمی آمریکا به این شهر را از نزدیک ببیند. در همه برنامه‌های هاشمی افتخار همراهی‌اش را داشتم. هاشمی شخصیتی جالب و گفتمان محکم و واضحی دارد. وی در آن سفر و در ملاقات‌هایش شوخی و مزاح هم می‌کرد که برای من خیلی جالب بود. یکی از معاونان وزارت خارجه ژاپن خانم بود و دیدارش با هاشمی جنجال رسانه‌ای و حاشیه‌های زیادی به همراه داشت که آیا از روسری استفاده کند یا خیر!

زمانی که هاشمی به ژاپن آمد و این خانم هم در یکی از ضیافت‌ها به عنوان نماینده وزارت خارجه کنار میزبان قرار گرفت، آقای هاشمی به او نزدیک شد و گفت: «به دلیل مطالب زیادی که رسانه‌های ژاپنی در مورد شما و من نوشته‌اند، شما را می‌شناسم.» این خانم هم گفت: برای سیاستمداران تبلیغات انتخابات، کار مشکل و هزینه‌داری است، اما ملاقات من با شما آنقدر رسانه‌ای و حاشیه‌ای شد و تلویزیون و رسانه‌ها آنقدر راجع به من گفتند که اگر من می‌خواستم این تبلیغات را انجام دهم، برایم هزینه سنگینی به همراه داشت.

معتقدم در هر کشوری چه ژاپن، چه ایران، چه افغانستان و چه کشورهای اروپایی، آنچه در پایتخت می‌بینیم و می‌شنویم یک چیز است و آنچه در مکان‌های دور افتاده ملاحظه می‌کنیم، چیز دیگری است که اگر فاصله زیادی بین آنها باشد نشان می‌دهد که آن کشور دچار مشکل است.

در زمان شاه ایران، این فاصله بسیار زیاد بود و پایتخت ایران با سایر نقاط کشور اختلافات زیادی داشت. اما پس از 23 سال که به ایران آمدم همه چیز تغییر کرد. من تصور می‌کردم تهران از نظر عمران و پیشرفت در کشور استثنا باشد و پس از 2 سال که سفرهای زیادی به شهرهای مختلف، استان‌ها و روستاهای دورافتاده داشتم، مشاهده کردم که عمران و پیشرفت، آب، برق و گاز و ... در اکثر روستاهای ایران و حتی در نقاط دور افتاده نیز وجود دارد. بم چند سال پیش با خاک یکسان شد، اما در کمال تعجب دیدم که یک شهر جدید ساخته شده است. فاصله بین تهران و شهرستان‌ها خیلی زیاد نیست، در حالی که در دوران شاه و جنگ ایران و عراق این فاصله وجود داشت.

در دوران سوم ماموریت، زلزله و تشعشعات هسته‌ای در فوکوشیما رخ داد که ایرانی‌ها همصدای شعر سعدی شدند که «بنی آدم اعضای یکدیگرند» و اظهار تاسف و همبستگی خود را با ژاپنی‌ها ابراز کردند و من بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم.

می‌دانستم که ایرانی‌ها خونگرم و احساساتی هستند، اما نمی‌دانستم به این اندازه؛ و همین باعث شد به اشعار ایرانی علاقه‌مند شدم. زیرا فهمیدم احساسات و تفکرات ایرانی‌ها از این اشعار جدا نیست و من پس از 40 سال مجدداً به ادبیات فارسی علاقه‌مند و با مثنوی معنوی و دیوان حافظ بیشتر آشنا شدم. امروز بیشتر تلاش می‌کنم احساسات و ذهنیت ایرانی‌ها را شناخته و تشابهات ایرانیان و ژاپنی‌ها را پیدا کنم.

فارس: بعد از این ماموریت بازنشسته می‌شوید؟

کومانو: من کارمند دولت هستم و از سن قانونی بازنشستگی من 3 سال گذشته، اما وزارت خارجه ژاپن من را نگهداشت. با این وجود یک هفته دیگر بازنشسته شده و فارغ و آزاد می‌شوم و می‌نشینم تا ببینم چه کاری باید انجام دهم. کمی خسته شده‌ام و پس از کار کردن در کشورهای افغانستان، اتیوپی و ایران نیاز به استراحت دارم. فکر می‌کنم که برای آینده چه کار کنم، اما از جمله کارهایی که انجام خواهم داد، آشنا کردن مردم ژاپن با ادبیات فارسی است.

 فارس: ظاهراً ژاپن و ایران در مورد افغانستان همکاری‌هایی را انجام داده‌اند؟

کومانو: این همکاری‌ها بیشتر در ایران انجام شده است. ما دوره‌های کارآموزی را برای مقامات افغانستان در ایران برگزار کرده و می‌کنیم. در مدیریت گمرکی، کشاورزی، برنج‌کاری و ... هر سال با گمرک ایران، جهاد کشاورزی و وزارت تعاون دوره‌های کارآموزی برای افغان‌ها برگزار کرده‌ایم. مهاجر افغان در ایران زیاد است و دولت ایران فعالیت‌های زیادی برای آنها انجام می‌دهد و ما نیز مسئولیت کوچکی داریم.

ما در چند اردوگاه متعلق به اتباع افغان در استان‌های کرمان و یزد با ایران همکاری کرده‌ایم و مدارس، درمانگاه و سالن همایش ساخته‌ایم و فعال هستیم.

فارس: توافقنامه انتقال محکومان بین ژاپن و ایران به کجا رسید؟

کومانو: در حال مذاکره هستیم و کارهای زیادی انجام گرفته و امیدواریم در سال آینده به توافق نهایی دست یابیم. چندین جلسه برگزار و سؤالاتی مطرح شده و پاسخ‌هایی را از ایران گرفته‌ایم.

مقرراتی در این خصوص وجود دارد و کارهای فنی و جزیی در حال اتمام است و مذاکرات نهایی در آینده نزدیک برگزار می‌شود.

فارس: قدری در خصوص زندگی شخصی‌تان بفرمایید.

کومانو: همسر من ژاپنی است، اما اینجا ازدواج کردیم و 2 دختر من در تهران کلینیک به دنیا آمدند.

فارس: آیا دخترانتان فارسی بلد هستند؟

کومانو: نه، متاسفانه از یادشان رفته، یکی در آمریکا و یکی در ژاپن ساکن است. چند ماه پیش هم آنها اینجا جمع شدند و جشنی گرفتیم. الان هم همسرم در توکیو به سر می‌برد.

فارس: در مورد بهینه سازی مصرف سوخت و صرفه جویی در آن بین ایران و ژاپن همکاری‌هایی وجود داشته، این همکاری‌ها به کجا رسیده؟

کومانو: در زمینه بهینه‌سازی همکاری‌‌های زیادی داریم و خواهیم داشت، اما مشکل اصلی، مصرف‌گرایی‌ زیاد در بین مردم ایران است.

فارس: به نظر شما مشکل کار کجاست؟

کومانو: مشکل فرهنگی است.

فارس: چطور باید فرهنگ سازی کرد؟

کومانو: شما باید فکر کنید.

فارس: شما چطور فرهنگ سازی کردید؟

کومانو: ژاپن کشور فقیری بود و برای توسعه راهی نداشتیم، جز کار زیاد و مصرف کم. پس فرهنگ صرفه‌جویی را جا انداختیم، اما در ایران این فرهنگ هنوز جا نیفتاده است.

در رستوران‌های ایران برنج و گوشت خیلی زیادی در بشقاب‌ها می‌ریزند که نیمی از آن به زباله ریخته شده و از بین می‌رود و این کار یعنی اسراف این مواد غذایی گرانبها.

فارس: کارشناسان شما هنوز هم به ایران سفر کرده و مشاوره می‌دهند؟

کومانو: بله، در زمینه فنی و مشاوره فعالیت می‌کنند. آنها در زمینه سیاستگذاری مشغول هستند. قرار است عزت‌الله ضرغامی رئیس سازمان صدا و سیما به زودی به ژاپن سفر کند.

فارس: و به عنوان سخن آخر

کومانو: ایرانی‌ها به تاریخ، فرهنگ و تمدن خود افتخار می‌کنند. این خوب است؛ اما بهتر است که کمتر از خود تعریف کنند و این موارد توسط خارجی‌ها مطرح شود، چرا که اینگونه تأثیرگذارتر خواهد بود.

 

 

راهنمای خرید مبل  راحتی

 

اين مبل‌ها از نظر ميزان راحتي دو نوع است:

1-  راحتي كامل كه براي لم دادن و تماشاي تلويزيون يا استراحت كاربرد بيشتري دارد و در پذيرايي از مهمان چندان مناسب نيست.

2-  نيمه‌راحت كه اندكي رسمي‌تر است و در طراحي آن سعي شده هر دو منظور تا حدودي كاربرد داشته باشد.

ابتدا مشخص كنيد قصدتان استراحت و لم دادن است يا كاربردهايي چون پذيرايي از مهمانان را نيز خواهانيد. مبل‌ها از جنبه طراحي و ظاهري به انواع معروف به اسپورت، اِل، مدرن، گرد و... تقسيم مي‌شود كه براساس دكور، فضا و جاي قرار گرفتنشان در منزل انتخاب مي‌شود.

راحتي‌هاي اِل مانند براي فضاهاي بزرگ‌تر مناسب است، راحتي‌هاي كوچك‌تر يا مدرن جاي كمتري مي‌گيرد، زرق‌وبرقدارها ديگر طرفداري ندارد و... حتما مدتي را كه مي‌خواهيد روي مبل بنشينيد در نظر بگيريد تا در صورت طولاني شدن مدت، خستگي يا ضرر جسمي به بدنتان نرسد.

روي مبل بنشينيد تا بسنجيد ميزان فرو رفتن در آن، زاويه مهره‌هاي كمر و... حين نشستن اذيت‌تان نمي‌كند. مبل راحتي نبايد سلامت شما را به خطر اندازد يا پس از مدتي سبب انحراف اسكلتي بدن، كمر درد و... شود. در خريد آن بايد به جنس رويه اعم از پارچه، چرم، كتان، پشم و نوع چوب يا فلز دقت كرد.

اگر رويه، كلاف يا چارچوب اصلي مبل، تشك‌ها و پشتي‌ها قابل شست‌ وشو باشد، از دردسرهاي بعد هم راحت شده‌ايد.

رويه‌هاي كتاني با شامپوهاي مبل، مبل‌هاي چرمي با بخار بدون مواد شوينده، مبل‌هاي نانوسرتكس در برابر نفوذ مايعات مقاوم‌ است و با كشيدن دستمالي خيس تميز مي‌شود و... دوخت آن را بررسي كنيد، اجزاي رويه بايد طوري محكم دوخته شده باشد كه پس از مدتي از هم باز نشود. به استحكام كلاف و چارچوب توجه بيشتري كنيد. دقت كنيد فاصله و استحكام فنرها آن‌قدر باشد كه پس از مدتي به تشك يا نشيمنگاه مبل فشار نياورده، آنها را پاره نكند يا از شكل نيندازد.

به اندازه و همتراز بودن پايه‌ها هنگام خريد توجه كنيد. مبل راحتي مناسب نبايد لبه‌هاي تيز يا پايه‌هايي جلوآمده داشته باشد.

چنين پايه‌هايي معمولا با اصابت پا به آنها هنگام رفت و آمد، بخصوص در فضاهاي كوچك‌تر سبب صدمه به انگشتان پايتان مي‌شود.

اگر انگشت دست‌تان را مبناي قضاوت در خريد مبل راحتي بگيريد، سه انگشت را بايد به كيفيت، استحكام و استانداردهاي سلامت، يك انگشت را به زيبايي و طرح و يك انگشت را به قيمت اختصاص دهيد. اگر در طراحي آن چوب به كار رفته، جنس گردو مرغوب‌تر، محكم‌تر و سبك‌تر است

 

 

خدایا خودت کمکم کن

 

یکی دو ماهی بود که حال و حوصله نداشت. گاهی وقتا اصلاً حرف نمی‌زد، گاهی وقتا هم از کوره در می‌رفت و دور و بری‌ها رو از خودش می‌رنجوند. هر چی فکر می‌کرد چرا اینجوری شده کمتر به جواب می‌رسید، امروز هم دست کمی از بقیه روزا نداشت، با تنها چیزی که اجباراً کنار اومده بود اداره‌اش بود و انجام کارای عادی و معمولی، قراره برای انجام کاری به یکی از شرکت‌های همکار بره،

همین‌طور که کنار خیابون ایستاده بود یه تاکسی جلوی پاش ترمز زد. آقا کجا؟!

-مستقیم خیابون ....

بی‌هدف صفحات درون پرونده را زیر و رو می‌کرد.

صدای گوینده رادیو خیلی ضعیف به گوش می‌رسید.

مجری: خب اگه اجازه بدید شنونده پشت خط داریم،

-دستاش از روی کاغذها برداشته می‌شه

پشت خط یه جوون دانشجو از شهرستانه...

سلام آقا، اگه ممکنه کارشناس محترم برنامه به سئوال من پاسخ بدن

-سرش رو جلوتر میاره تا نزدیک صندلی جلو

مدتیه نمازام رو سر وقت نمی‌خونم، بعضی وقتا هم بی‌خیال نماز می‌شم، یه جواریی احساس کسل بودن و بی‌نشاطی دارم، تو خوندن نمازم سستی می‌کنم! حالم خیلی بده، بعضی وقتا بی‌خودی با دوستا و پدر و مادرم بد رفتاری می‌کنم و ....

-حواسش  رو متمرکز می‌کنه، تو یه لحظه فکر می‌کنه شاید گمشدش را پیدا بکنه

مجری رادیو از شنونده همچین حسابی تشکر می‌کنه و خلاصه سئوال را تکرار می‌کنه: خب جناب آقای ... علت سستی در نماز چی می‌تونه باشه؟

و از کارشناس برنامه جناب حجت‌الاسلام والمسلمین.... می‌خواد که به سئوال پاسخ بده

کارشناس مکثی می‌کنه.

قبل از اینکه وارد پاسخ بشم عرض کنم، رسیدن این جوان عزیز به اینکه ممکنه برخی از این بی‌نشاطی‌ها، بدحالی‌ها، پرخاش‌ها به عدم توجه ایشان به نماز بر می‌گرده، نشونه بسیار خوبیه که می‌تونه ایشون رو از آسیب‌های جدی پیش رو حفظ بکنه.

-یه چیزایی رو تو ذهنش مرور می‌کنه

-اِ ! منم که ....

مجری وسط حرف کارشناس میاد

خب و اما چرا بعضی‌هامون در خوندن نماز و توجه به نماز سستی و تنبلی می‌کنیم؟

سه عامل مهم ممکنه بر این عدم توجه تأثیر بگذاره

عامل اول  اینکه انسان نماز را بی‌فایده بدونه و یه وظیفه خشک و بی‌روح، طبیعیه که رغبتی به خوندن نماز نداشته باشه و در انجام آن سهل انگاری بکنه!

پیشنهاد ما در این خصوص اینه که شناخت خودمون رو از نماز افزایش بدیم، آیات و روایاتی که در این زمینه وجود داره رو مطالعه و بررسی کنیم، کتاب‌هایی که درباره کاربردها و کارکردهای نماز و آثار و برکات فردی و اجتماعی آن نوشته شده را بخونیم، به سیره و روش ائمه نگاه کنیم...

-سری تکون داد و زیر لب با خودش حرف می‌زد

-من که کتاب درباره نماز خوندم پس چرا؟

-آقای راننده، ممکنه صدای رادیو رو یه کمی بلندترش بکنین؟!

کارشناس رفت سر عامل دوم ..ممکنه بعضیامون دچار انگاره و خیال بی‌نیازی به نماز و نیایش و عبادت شده باشیم، در واقع یه نوع  غفلت از نیازهای عالی انسانی و غفلت از این که مؤثر اصلی و کامل در رفع نیازهای بشری آفریدگار هستیه.

این جور آدما فکر می‌کنن که با علل و اسباب و انگیزه‌های مادی و طبیعی می‌تونن همه نیازهاشون رو پاسخ بدن و یا همه مشکلات مادی و معنوی رو از سر راهشون بردارن.

در حقیقت این گروه درگیر یه نوع خود فراموشی هستند و برای بیرون اومدن از این غفلت و خود فراموشی خودساخته، به یه سری نکات باید اهمیت بدیم، حتی المقدور روزی چند آیه از قرآن رو هر چند کم با تدبر و اندیشه بخونیم، مقالات و کتابایی که در زمینه انسان شناسی نوشته شده رو مطالعه کنیم، از رفت و آمد و معاشرت با دوستا و افرادی که در رشد و پرورش روحمون تأثیر منفی و مخرب دارند، دوری کنیم.

-حسابی چرتش پریده بود، اصلاً نمی‌دونست برای چی تو تاکسی نشسته و داره کجا می‌ره؟

-خودش رو مقابل کارشناس برنامه می‌دید و با شنیدن حرفهاش به علامت تأیید سرش رو به بالا و پایین تکون می‌داد.

و اما عامل سوم که خیلی خطرناکه و از اون باید به خدا ببریم اینه که سهل انگاری در انجام نماز و یا بدنمازی‌هامون نتیجه گناهاییه که به خاطرشون توفیق انجام عبادت و لذت بردن از نماز اَزمون گرفته می‌شه!

خیلی از گناهای ریز و درشت مثل داشتن معاشرت و روابط غیر ضروری با نامحرم، قسم‌های بی‌حساب و کتاب در انجام معاملات و روابط خانوادگی، ظلم و ستم‌های کلامی و ارتباطی به خلق الله، لقمه‌های شبهه‌دار و .... می‌تونه لذت عبادت را ازمون بگیره و ما رو درگیر خودمون بکنه و حسابی زمین گیرمون کنه!

برای رهایی از زنجیر اسارت شیطان و هوای نفس و آزادی از بند و زندان گناه، باید با یه برنامه حساب شده و البته آهسته پیش رفت.

-راست می گه ها!

-خدایا مگه خودت کمکم کنی،

مجری تشکر می‌کنه و از کارشناس می‌خواد اگه نکته‌ای ناگفته مونده ایشون یادآوری کنن. تا سری به اتاق فرمان بزنند.

و اما جمله‌ای رو که در پایان می‌خوام یادآور بشم اینه که: برخی از بزرگان خوندن مکرر سوره واقعه و توجه به مفاهیم اون رو توصیه می‌کنن که در وصف بهشت و دوزخه و بسیار بر روح و جان اثر می‌ذاره!

-آهنگ و موسیقی پایان برنامه او را به مقصد و مقصود بر می‌گردونه.

-آقای راننده ، همین کنارا یه جایی بی‌زحمت نگه دارین

ندای دلنشین مؤذن‌زاده همه جارو پرکرده  ....سبحان الله والحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر... الله اکبر

-نمی دونه چرا ولی انگاری یه احساس خوبی داره!

-آروم آروم به سمت گلدسته‌ها پیش می‌ره .....

 

خداحافظی شماره هفت در هفتمین روز از ماه هفت

 

وقتي 15 سال پيش استقلالي شد هرگز فكر نمي‌كرد روزي با حمايت هواداران پر شور اين تيم به جايگاهي برسد كه در 36 سالگي، همچنان محبوب‌ترين بازيكن آبي‌پوشان باشد؛ آنقدر محبوب كه با وجود دور ماندن از اين تيم، باز هم مورد تشويق هواداران قرار گيرد.

فرهاد مجيدي، فوتبال را از جوانان كشاورز آغاز كرد و بعد سر از بهمن درآورد، اما آغاز محبوبيتش از زماني بود كه در بيست‌ويك سالگي براي اولين بار پيراهن شماره 7 استقلال را بر تن كرد.

استقلال و مجيدي همان سال قهرمان جام آزادگان شدند. البته مجيدي قبل از آن كه استقلالي شود، از سوي محمد مايلي‌كهن به تيم ملي دعوت شد و اولين بازي ملي‌اش را سال 1375 در 20  سالگي مقابل كويت تجربه كرد.

مجيدي يكي از 10 فوتباليستي است كه بيش از يك دهه در تيم ملي حضور داشت. او كه آخرين بار توسط كارلوس كرش به تيم ملي دعوت شد، آخرين بازي ملي‌اش را شهريور سال گذشته مقابل قطر انجام داد.

مجيدي طي 15 سال، 45 بار پيراهن تيم ملي را پوشيد و 10 گل زد، اما آنچه عامل محبوبيت مجيدي نزد هواداران استقلال شد، سابقه درخشان او در سطح بازي‌هاي باشگاهي بود.مجيدي همراه با استقلال چهار بار قهرماني در ليگ و جام حذفي را جشن گرفت و چهار بار هم در شهرآوردها دروازه پرسپوليس را گشود.

او طي هشت سال بازي در استقلال، 185 بار با پيراهن اين تيم به ميدان رفت و نزديك به 70 بار با گل‌هايش اسباب خوشحالي آبي‌پوشان را فراهم كرد.

البته مجيدي به همان اندازه كه براي استقلالي‌ها محبوبيت دارد، در فوتبال امارات هم محبوب است. او طي شش سال بازي در ليگ اين كشور حوزه خليج‌فارس، براي تيم‌هاي الوصل، العين، الاهلي و النصر گلزني كرد و افتخاراتي نظير قهرماني با العين در ليگ قهرمانان آسيا در سال 2003 و قهرماني با الاهلي در ليگ امارات در سال 2006 را به دست آورد.

او آخرين قهرماني‌اش را هم امسال جشن گرفت؛ زماني كه با پيراهن الغرافه قهرمان جام امير قطر شد.

اين شماره هفت محبوب استقلالي‌ها، در روز هفتم از ماه هفتم، براي هميشه از فوتبال خداحافظي كرد. استقلالي ‌ها خدمات ارزنده فرهاد مجيدي را هرگز فراموش نخواهند كرد.

 


 
 

 


 

 
 

فرمانده نیروی زمینی در مراسم رونمایی از دستاوردهای جدید ارتش

 

مراسم رونمایی از دستاوردهای جدید جهاد خودکفایی ارتش

به یاد نبرد دلاورانه 720 تکاور در دفاع از خرمشهر

 

معلم پای تخته نوشت

بچه ها جمله زیر را کامل کنید

هفتصد و بیست...........................

هفتصد و سه ............................

 

بچه های یکی یکی جواب دادند

-درخت

-کوه

-شهر

-خانه

- پرنده

معلم گفت :

فرزندانم بنویسد

هفتصد و بیست مرد

هفتصد و سه شهید

هفتصد و بیست وطن پرست

هفتصد و سه گل پرپر

هفتصد وبیست تکاور

هفتصد و سه  کلاه سبز به خون خفته

این مشق امروزتان است

و تکرارش تا ابد در فرداها هم

سرگذشت 720 مرد شجاع

که با دشمن دژخیم

تن به تن جنگیدند

هفتصد و سه جوان برومند

غرق در خون خود

خونی برای  رگهای خرمشهر عزیزمان

خونی برای آزادی خاکمان

عزیزانم این افسانه نیست

نسلی که مردانه به رزم می رفت

نسلی که بی سر در میدان

نبرد دلاورانه ایستاد

تا امروز حسرت نخوریم

چرا خاکمان از دست رفت

بله کودکانم

مشق امروز و فرداهایتان این است

720تکاور

703 شهید کلاه سبز

 

 

 

به ياد درخت با طراوت کوچه اقاقيا

 

مهم‌ترين ويژگي زنده‌ياد منوچهر نوذري در مقام مجري برنامه‌هاي مسابقه‌اي و طنز، حاضرجوابي‌اش بود. او مي‌دانست كه چگونه روي لبه تيغ حركت كند و به گونه‌اي جواب طرف مقابلش را بدهد كه مخاطب سر ذوق بيايد و حريم‌هاي ادب و احترام هم شكسته نشود؛ اصلي كه خيلي از مجري‌هاي امروزي آن را ناديده مي‌گيرند.

مجري‌هاي جواني كه گاه بيش از حد مودب و اتوكشيده مي‌شوند و گاه چيزي مي‌گويند كه رنجش خاطر مهمان برنامه را همراه دارد.

اگر يادتان باشد عادل فردوسي‌پور زماني كه جواني گمنام بود در يكي از قسمت‌هاي مسابقه هفته شركت كرده بود. بخش‌هايي از اين قسمت كه چندي پيش در برنامه نود‌ روي آنتن رفت گوياي حاضرجوابي منوچهر نوذري بود.

هنگامي كه اين مجري از فردوسي‌پور سوالي پرسيد كه جوابش بله‌ مي‌شد، فردوسي‌پور پاسخ داد «ادسون آرانتس دو ناسيمنتو معروف به پله» نوذري كه تعجب كرده بود از عادل خواست كه اين اسم را چند بار ديگر تكرار كند.

اوج ماجرا در آخرين تكرار بود كه نوذري با لبخندي كه خاص خودش بود به فردوسي‌پور گفت:‌ خودتي!الان وقتي بازي خوب و روان نوذري در سريال كوچه اقاقيا‌ را مي‌بينيم يادمان مي‌آيد كه توانايي‌هاي اين هنرمند فقط به حوزه اجرا محدود نمي‌شد.

او در طنزنويسي، صداپيشگي و بازيگري نيز حرف‌هاي زيادي براي گفتن داشت.

صادق عبداللهي، طنزنويس برنامه راديويي جمعه ايراني كه سال‌ها با نوذري همكار بوده، تعبير جالبي درباره اين هنرمند دارد: نوذري چاهي بود كه آبش خشك نمي‌شد.چشمه خلاقيت نوذري همواره جوشان بود و او با تكيه بر همين خلاقيت مخاطبانش را تا آخرين لحظه يك برنامه پاي راديو و تلويزيون نگه مي‌داشت. تيپ‌هاي راديويي چون آقاي ملون و آقاي دست و دلباز اين قدر تاثيرگذار است كه تكيه‌كلام‌هايشان هنوز هم بين مردم استفاده مي‌شود.

ملون با روحيه بي‌ثباتش و دست و دلباز با خساستش، دو شخصيت ملموسي بودند كه خيلي زود جايشان را بين شنوندگان راديو باز كردند.كوچه اقاقيا ساخته رضا عطاران هم‌اكنون از شبكه‌ آي فيلم در حال پخش است؛ سريالي كه در آن نوذري يكي از نقش‌هاي اصلي و كليدي را بازي مي‌كند. او پدر يك خانواده است كه در روزهاي آخر عمرش به افسردگي دچار شده است.

بچه‌هايش مي‌خواهند با انجام كارهاي نمايشي روحيه از دست رفته‌اش را به او برگردانند. اما هميشه نقشه‌شان نقش بر آب مي‌شود. آنها او را به آلن دلون بازيگر سينما تشبيه مي‌كنند، با او مچ مي‌اندازند و شكست مي‌خورند تا پدر به ياد روزهاي شيرين جواني بيفتد، اما زخم روحي پدر عميق تر از آن است كه با اين چيزها مرهم يابد....مسلما اجراي اين صحنه‌ها براي بازيگري كه در پشت صحنه هميشه لبخند بر لب دارد، كاري سخت و دشوار است.

اما منوچهر نوذري از عهده اين ماموريت دشوار بخوبي برمي‌آيد. او همان بازيگري است كه همواره در پايان برنامه صبح جمعه با شما‌ مي‌گفت: ز حق توفيق خدمت خواستم دل گفت پنهاني/ چه توفيقي از اين بهتر كه خلقي را بخنداني.

هنگامي كه نوذري در 16 آذر ۱۳۸۴ دار فاني را بدرود گفت، اين جمله روي سنگ مزارش نقش بست.

روحش شاد و يادش گرامي باد